افزایش قوآ قرینه شکست ستراتژی جنگی است


  • 4 کاله دمخه (21/09/2020)
  • دوکتور م ، ع ، روستار تره کی
  • 1387

جامعه ملل و بعدآ موسسه ملل متحد در طرح « تیوری » و فورمولبندی نظام حقوقی بین المللی  رول عمده بازی کرد .
  در جریان جنگ سرد این نظام کم و بیش « تیوریک » را سیستم « چک و بیلانس » ناشی از تناسب قوآ « عملآ » حفظ  کرد .
  در قرن 21  و ظهور دنیای یک قطبی سیستم چک و بیلانس برهم خورد و به موازات آن نظام حقوقی بین المللی صدمه دید .
  حکومت نیومحافظه کاران امریکا در صدد برامد تا نظم حقوقی بین المللی  را سر از نو سازمان بدهد.
به نحویکه با معادله جدید دنیای یک قطبی در هم آهنگی قرار داشته باشد .
  با تآسف که نیومحافظه کاران امریکا در تثبیت موقعیت امریکا بیشتر از زور کار گرفتند ، تا از تدبیر سیاسی ، واقع بینی و دیپلوماسی .
  مرور جریانات سیاسی دو دهه اخیر یکی از بیانات «  دوورژه » ، دانشمند فرانسوی را تداعی میکند:
وی گفته بود که جامعه امریکا از نظر طرز تفکر سیاسی در قرن 19 اروپا قرار دارد .
  وقتی انسان حوادث اخیرقرن 20 و آغاز قرن  21 را که دران امریکا بازیگر زورآور و اصلی است ، از نظر میگذراند ، نمیتواند در مورد آنچه « دوورژه » گفته است ، بی توجه باقی بماند :
  در اروپا قوه پشتوانه دیپلوماسی است . اما نزد محافظه کاران نو امریکا لااقل در مورد افغانستان و عراق قوه بالذات خود دیپلوماسی است .
  درین شکی نیست که دیپلوماسی بدون قوه ره به جایی نمیبرد . اما این هم واقعیت است که « زور » بدون « دیپلوماسی » ماجرآ و فاجعه می آفریند .
  افغانستان و عراق دو قربانی اِعمال خشونت و زور بدون سیاست و دیپلوماسی نیومحافظه کاران امریکا است .
  حکومت نیومحافظه کاران امریکا بدنبال اشتباهات پی در پی در رابطه به افغانستان خطای دیگری را در حال مرتکب شدن هستند : افزایش چار هزار تن در شمار عساکر امریکا در جبهات جنګ افغانستان . دلیلی که برای توجیه این اقدام سراسیمه، شتاب زده  و غیر واقعبینانه گفته میشود اینست که افزایش قوآ
و اِعمال خشونت در عراق نتیجه مطلوب برای تآمین امنیت بدست داده است و میباید در افغانستان نیز نتیجه بدهد .
  ما در ذیل به چند مورد اختلاف بنیادی موقعیت افغانستان و عراق اشاره میکنیم و امید واریم در بیان واقعیت ها و نهایتآ تجدید نظر به سیاست ستیزه جویی ،نیومحافظه کاران را کمک کرده باشیم . قویآ آرزو داریم که مشی ستیزه جویی فعلی ، برای حکومت آینده امریکا منبع امتثال نشود .
  میرویم به سراغ اختلافات بنیادی میان اوضاع افغانستان و عراق :
ــ  افغانستان در مجاورت کشوری قرار دارد ، که دران از 15 تا 20 هزار مدرسه دینی  هر سال تا یک و نیم ملیون طالب به جامعه تقدیم میکند . ازین تعداد هرگاه نیم ملیون آن به جبهات آنچه جهاد در افغانستان تلقی شده است ، سوق داده شود ، بدرستی طولانی و فرساینده شدن جنگ و اینکه جنگ راه حل نیست، به اثبات میرسد . وضع در عراق به این منوال نیست .
ــ  اراضی و کوهپایه های افغانستان برای سازماندهی جنگ های فرساینده طولانی بر ضد قدرت های مهاجم خارجی بسیار مساعد است . مقاومت با شناخت کامل این اراضی در قریه و دهکده خود میرزمد  و قوای مهاجم در کشور بیگانه و نا آشنا به وضع جغرافیایی اراضی .                                          عراق از امتیاز کیفیت اراضی افغانستان بهره مند نیست .
ــ  در افغانستان پناهگاه و قوت الظهر مقاومت علاوه به طلبه مدارس دینی ، قبایل آنطرف سرحد است که همه خود را افغان و شریک مقاومت های تاریخی افغانان قیاس میکنند .
  مجموع پشتون های دو طرف دیورند به بیش از 45 ملیون تخمین شده است که دو چند نفوس عراق ازان ساخته میشود . اکثریت در داعیه آزادی افغانستان شریک است .
  قبایل   پشتون مقیم پاکستان از اتونومی داخلی بهره مند اند . آنها عملیات فوج پاکستان را در قلمرو خود ، مداخله . مطالبات ښاغلی کرزی را از امریکا به قصد بمباردمان قبایل  خیانت به داعیه ملی ،
و عملیات نظامی امریکا را در وزیرستان تجاوز به حساب میآورند و مقابله با هر سه را حق خود تلقی میکنند .
   منطقه قبایلی هیچگاهی مرکز صدور تروریزم در جهان نبوده است . هیچ سندی دال به اینکه حمله ترورستی نویارک ازین منطقه سازماندهی شده و همین فعلآ بن لادن و حواریون درین ناحیه مسقر اند ،
ارائه نگردیده است . فقط حضور قوای خارجی و اشتباهات مستمر امریکا است که زمینه تمرکز احتمالی
افراطیون مسلمان خارجی را در منطقه میسر گردانیده است. با خروج قوای خارجی از افغانستان بدنبال مفاهمه با مقاومت مسلح به قصد تشکیل یک حکومت موقتی بیطرف ، افراطیون مذهبی دلیلی برای ادامه جهاد دردست نمیداشته باشند .افراطیون مسلمان خارجی به یقین منطقه را ترک میکنند .
  بنآ اقوام آنسوی خط دیورند انگیزه های قوی برای حمایت از مقاومت افغانی دارند . جنگ عراق از چنین قوت الظهری بی بهره است .
ــ  جنگ افغانستان با منازعه پاکستان و هند بر سر موضوع کشمیر گره خورده است . پاکستان از طریق
پشتیبانی مقاومت مسلح به زعم خود علیه نفوذ هند و حکومت وابسته به کامپ هند در کابل مقابله  میکند .
  لنگر انداختن بی مورد بالای جنگ هیچگاهی موجب انصراف فوج پاکستان ( آی،اس،آی ) از حمایت مقاومت مسلح نخواهد شد .
افزایش عسکر در افغانستان که قصد آن یقینآ حمایت حکومت وابسته به کامپ هند در منطقه است مطمينآ به مداخلات پاکستان شدت خواهد بخشید و آتش جنگ را مشتعل تر خواهد ساخت .
    جنگ عراق با چنین منبع تشنج مواجه نیست .
ــ  نیو محافظه کاران امریکا و متحدین در عراق و افغانستان به قصد حکومت سازی از یک فورمول کلاسیک استعمار قرن 19 استفاده کردند . به این معنی که در سازماندهی اداره بومی از گروه های مذهبی و  قومی در حاشیه رانده شده زندگی سیاسی استفاده نمودند :
  در عراق اهل تشیع اکثریت بر اوضاع مسلط ساخته شد و در افغانستان برخلاف اقلیت های قومی .
در عراق اهل تشیع بکمک امریکا سهم طبعی عادلانه خود را در قدرت بدست آورده است . در افغانستان
اکثریت قومی نه تنها از حق طبعی خود بی بهره شده ، بلکه مفکوره اینکه پشتون ها زیر نام طالب ، القاعده ، افراطی ، شورشی و غیره معروض به قتل عام ( ژنوساید ) هستند ، بشدت شایع شده است .
ــ  در افغانستان قدرت سیاسی از یک گروه نیرومند مذهبی ـ قومی و در عین حال افراطی بیک حکومت نیمه مسلمان ، غیر متجانس سیاسی و نهایتآ ضعیف انتقال یافت .
  درافغانستان روی ملاحظات ستراتژیک منطقوی حکومت قصدآ ضعیف نگاهداشته شد . بنأ   کشور نا امن باقی ماند .
  در عراق قدرت سیاسی از یک اداره « لاییک » بیک گروه مذهبی نیرومند منتقل شد .
درین کشور کرسی های کلیدی در حکومت ، پارلمان ، اردو ، پولیس و استخبارات به اکثریت شیعه اعطا شد . بعدآ به معیار کوچکی اهل تسنن نیز جلب گردید . در باز سازی اردو و پولیس از منسوبین حزب بعث نیز استفاده بعمل آمد .
در نهایت با زمینه سازی استقرار یک حکومت مرکزی شرایط خوبی برای تآمین امنیت عراق فراهم آمد
ــ  در عراق رهبران حزبی و حکومتی توقیف و اعدام گردیدند . این امر در تقویت باور متقابل میان قوت های اشغالگر و عراقی ها و تحکیم اتوریته حکومت مرکزی  کمک کرد  . در افغانستان جریان در جهت معکوس قرار گرفت .
ــ  در عراق در اگست 2007  بزرگ ترین ملیشیای شیعه ضد امریکا یعنی اردوی مهدی منسوب به بنی صدر اعلام اوربند کرد . این امر به عساکر امریکایی مجال تازه نمودن نفس را فراهم آورد . درافغانستان هیچیک فراکسیون مقاومت حاضر به اعلام اوربند نشده است .
ــ  در بهار 2007 امریکا از یک طرف قبایل و از جانب دیگر ملیشیای سنی مذهب عراق را که تعداد شان بیش از 60 هزار تن میرسید ، با صرف مبالغ گزاف و وعده و وعید با خود نزدیک ساخت . این امر در تآمین نسبی امنیت مفید ثابت گردید . چنین تجربه یی در افغانستان پیاده نشد .
ــ  موقعیت ژیوپولتیک افغانستان با عراق قابل مقایسه نیست . همین موقعیت ابعاد مداخله را درافغانستان بیشتر از عراق عمیق تر ساخته است .
  در عراق نقش تخریباتی ایران ( در واقع یگانه مداخله گر ) از طریق اعطای سهم بیشتر به اهل تشیع
وابسته خنثا شده است .
  افغانستان از شرق ، غرب ، شمال و جنوب معروض به مداخله است .
باور عمومی اینست که  انگیزه ایکه جنگ جویان را در میدان نبرد میکشاند در احراز موفقیت در یک جنگ نقش تعیین کننده دارد . به بینیم انگیزه های دوطرف جنگ در افغانستان چیست :
 انگیزه های مقاومت :
الف . جهاد که به جنگ مبدآ عقیدوی میدهد .
ب . اشغال که به جنگ منشآ آزادی خواهی و ملی میبخشد .
ج . ژنوساید که جنگ را به وسیله حفظ بقآ تبدیل میکند .
  انگیزه های قوت های مهاجم :
الف . سیاسی و امنیتی یعنی دفع خطر تروریزم .
ب . اقتصادی یعنی دسترسی به منابع جدید انرژی . و اگر اجازه شوخی باشد :
ج . اجتماعی و بشری یعنی دیموکراسی و حقوق بشر .
  تاریخ گواه است که در جنگی که مبدآ عقیدوی و ملی داشته است ، فیروزی از آنِِ آزادی خواهان است .
  علی الرغم مطالبات مکرر هیچیک عضو ناتو حاضر به افزایش شمار نظامیان خود در حد خواست امریکا نشده است : امریکا در جنگی که به کمک متحدین آغاز کرده است ، تنها مانده و به شکل بی سابقه یی در میان آنها تجرید شده است .
  کوتاه سخن إ جنگ راه حل نیست . افزایش قوآ زمینه استمرار جنگ و دشمنی بیشتر را بارور میسازد.  مردم افغانستان آرزو دارند با کشور های غربی و از جمله امریکا در چوکات قوانین بین المللی داخل معامله مساوی شوند و تهداب دوستی دوامدار را بگذارند .
  هرگاه جنگ دوام کند جراحات وارده آنقدر عمیق خواهد شد که حتی دالر، یورو و دیپلوماسی هم قوت التیام آنها را نخواهد داشت . 

 « پایان »