اشتراک و حقوق


  • 4 کاله دمخه (21/09/2020)
  • مصطفی عمرزی
  • 1394

 در کشورهایی که سال‎‌ها است از ثبات اجتماعی و مزایای قانونمندی بهره می‌برند، حقوق و مشارکت به عنوان مکلفیت‌هایی که شهروندان را در كنار تامين نيازها كمك ‌می‌کنند، با جدیت به مسوولانی نيز مبدل کرده اند كه با اطمينان از سهم خويش در امور، ويژه‌گی‌های افراد ميهن پرست و مردم دوست را دارند. 

چنين شهروندان با خاطر فراخ از اين كه سرزمين و حاكميت آنها، زمينه‌های زنده گی خوب و ايفای نقش موثر را برای آنان فراهم کرده اند، از حقوق خود مطمين و بر مشاركت خويش پابند هستند. 
ناگزيريم به تفاوت‌ها و زمينه‌ها، توجه كنيم:
يعنی اگر يك شهروند افغانستان با نگرش بر آنچه كه در كشورهای با ثابت رخ می‌نمايانند، سرمايه‌های فكری را هزينه كنند، بدون شك زمان را از دست داده و درمانده‌گانی فزيكی‌شان تضمين خواهد شد؛ معنی اين جملات در اين است كه در شرايط دشوار، نوعيت پديده‌ها متفاوت می‌شود كه بنابر اين، حقوق و مشاركت در افغانستان، مانند حقوق و مشاركتی می‌شود كه در كشور‌های با ثبات، وجود دارند.
در سرزمين ما، همچنانی كه نياز مبرم داريم تا به حقوقی برسيم كه سال‌ها است از ما گرفته اند، ناگزي هستیم در اموری مشاكت کنیم كه گرچه مواجب كمتر دارد؛ اما ايجاب می‌کند تا با حوصله و فهم بر مسايل خيلی بزرگ‌تر از نيازهای شخصی و خانواده گی‌، احساس مسووليت كنيم. 
با اين تذکر، نمی‌خواهم اين طرز فكر را بر جوان افغان تحميل كنم كه در شرايط تاراج و چپاول در افغانستان، در حالی كه سهم تمام ملت در دست محدودی قرار دارد و بر حسب معامله، گرايش، علاقه و سياست، آن را پخش می‌كنند، مزد كارش را نخواهد! بل منظورم اين است، همان گونه كه برای حقوق خويش ناگزير از حساسيت هستیم، مشاركت ما نيز رنگ مبارزانه و حتی ستيزه جويانه داشته باشد. 
يادم می‌آيد مدتی قبل که بحث مكلفيت سربازی، سوژه‌یی بود كه از دهن شماری از نماينده‌گان در پارلمان، تحويل می‌گرفتيم. صرف نظر از اين كه چه كسانی و با چه دلايلی اين بحث را راه انداخته بودند، موضوع از اهميت برخودار می‌شود؛ اما باتوجه بر نيازها و اهمیت مساله، پشتيبانی از اين موضوع، جدی نشد و دولت نيز با ارايه‌ی دليلی كه هزاران داوطلب وجود دارند، قضيه را "ماست‌مالی" كرد. 
در اين جا می‌خواهم با نگرش بر همين قضيه، نظرم را وسعت دهم. 
سهم گيری در اردو و گرفتن سلاح برای دفاع از كشور، خود هسته‌هایی در مبحث حقوق و مشاركت‌اند. از يك سو برای اشتراكی كه نياز است، مشاركت را توجيه می‌كند و از سوی ديگر، حقوق سرزمينی كه پاس داشت از آن، مهمترين مساله است، حقوق را وضاحت می‌دهد، ولی چيزی كه در امر حقوق و مشاركت در اين مساله، باعث ملاحظه شد، عدم قناعت آن قشر افغانستان بود كه جوانان آگاه ناميده می‌شوند. 
مشكلات اقتصادی و دشواری‌هایی كه بر اثر جنگ، تعدادی از جوانان افغان را از تحصيل باز مانده اند، كميت در اردو را ترميم می‌كردند؛ اما بحث كيفيت بر اثر عدم علاقه‌ی قشر باسواد و تحصيل كرده، درمانده گی برای چگونه‌گی اين كه اردوی فاقد انگيزه و بينش مبتنی بر فهم كه احساس مسووليت ميهنی را بر در بر می‌گیرد، چه گونه در هنگامه‌هایی كه نيازهای پولی‌اش برآورده نشوند، ماندگار خواهد بود معضل اساسی را نمايان می‌کند.
با توجه بر مساله‌ی حقوق و مشاركت، چگونه‌گی مواردی كه در بالا شرح دادم، دو مسير متفاوت در برابر جوان افغان قرار می‌گيرند: 
اشتراك و يا نفی؟ 
جوان افغان تحصيل كرده كه ميلی برای پيوستن به اردوی كنونی ندارد، گرچه در امر بی‌توجهی بر رسالت دفاع از ميهن، كوتاهي كرده است و عنصر ايثار را كه لازمه‌ی آن است، ناديده می‌گيرد، حق دارد تا با تكيه بر فهمی كه ناشی از آگاهی و تحصيل اوست، ايراد بگيرد كه چگونه می‌تواند در شرايطی به اردو بپيوندد كه حقوق او به عنوان شخصيت تحصيل كرده،‌ پای مال می‌شود و اگر از يك سو، قضيه‌ی دفاع از ميهن باشد كه شايد هضم‌اش فراهم شود، سوی ديگر قضيه، اخذ سلاح برای مديريت به اصطلاح رهبران و غاصبانی است که در زير سايه‌ی نيروهای نظامی خارجی، چپاول می‌كنند و چون اين تضمين وجود ندارد كه خارجی‌ها مشكل امنيت دايمی آنان را مرفوع كنند، می‌خواهند مسووليت بر دوش آن قشری بيافتد كه جدای دواطلبان بدون انگيزه و مزدبگير در شرايط بی‌پولی و كسر بودجه، امنيت وی را تامين كند! 
درست در همين نكته است كه جوان آگاه، نمی‌خواهد خودش را در شرايطی فدا كند كه بهای جان او، پايين تر از وجود مخالف مسلح و جنايتكار است و حق‌اش از سوی كسانی خورده می‌شود كه بهتر بود در عوض داوطلبان روستايی و بی‌سواد، با همان پيشنيه‌ی تنظيمی و حزبی، نگهبانی می‌كردند. 
ملاحظه‌ی جوان افغان آگاه، به جاست؛ اما اگر چنين فكر كنيم كه نه فقط در اردو، بل از كمترين سهمی كه متاسفانه امروز داريم، به نوعی استفاده كنيم كه خود باعث فراهم آوردن زمينه‌ها، نفوذ و رسوخ در امور مديريت و زعامت می‌شوند ، مقداری از رنج و استرس ناشی از بی‌توجهی‌ها، كاسته خواهد شد و انگيزه‌های نيرومندی ايجاد می‌شوند تا در امر رسيدن به حقوق و به جا آوردن مشاركت، از حق و اشتراك خويش نيز دفاع كنيم. 
گونه‌یی ديگری از طرز نگرش و بينش اجازه می‌دهند تا در حالی كه در بحث حقوق و مشاركت، سهيم هستیم، محتوا را به نوع نيز پرداز دهيم كه هم در جهت رسيدن به حقوق فردی و به جا آوردن حقوق سرزمينی است و هم باعث مشاركت هدف مندانه و پذيرفتن سهمی می‌شود كه در غايت، مشاركت ملی و مردمی موثر خواهند بود. 
سرخط ورځپاڼه