چهارده سال بعد


  • 4 کاله دمخه (21/09/2020)
  • محمد هاشم قيام
  • 1181

 از رویداد مهم یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی چهارده سال می گذرد. در چهاردهمین سالروز این حادثه نیز از سوی تحلیلگران بررسی ها و نظریه پردازی های متفاوتی صورت گرفته است. اما به نظر می رسد در پیوند با این روز و روی داد مهم آن، می توان این سوال را مطرح کرد که با گذشت این همه سال، چه میزان از اهدافی که بعد از روی داد یازدهم سپتامبر و تغییرات سیاسی انجام شده در افغانستان، برای این جامعه ترسیم شده بود، محقق شده است. 

با رخداد شوک آور در یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی، افغانستان به صورت مستقیم و در عین زمان فوری، از این رویداد متاثر شد و تحولات شگرفی در افغانستان روی داد. در سال های آغازین اغلب از تبعات و پیامدهای این رویداد علیرغم تلفات و خسارات ناراحت کننده ای که اصل رویداد بر مردم امریکا گذاشت، حد اقل در افغانستان استقبال می گردید. روی داد یازدهم سپتامبر باعث گردید که افغانستان وارد یک دور جدید از حیات سیاسی خود گردیده و در واقع صفحه ای جدیدی را در تاریخ حیات سیاسی خود رقم بزند.
در دوره حکومت طالبان شیوه حکومت داری خاصی از سوی این گروه اعمال می گردید که مبتنی بر محدودیت های بسیار شدید نیز بود. به خصوص این محدودیت نسبت به خانم ها و دختران به شدت اعمال می گردید. در دوره حاکمیت گروه طالبان، دختران و زنان از تحصیل و کار در بیرون از خانه منع شده بودند. در کنار اعمال محدودیت نسبت به زنان از نظر رفتاری با عموم مردم نیز از سوی طالبان سیاست خاصی به اجرا گذارده می شد که باعث می گردید رضایت جدی و تام نسبت به نوع اعمال حاکمیت از سوی این گروه وجود نداشته باشد.
اگرچه طالبان توانسته بودند که نزدیک به تمام قلمرو جغرافیایی حاکمیت دولت افغانستان را تحت تسلط خود قرار دهند و فقط مناطق محدود و معدودی در شمال و شمال شرق افغانستان از قلمرو تسلط این گروه خارج بود، اما رضایت از این گروه وجود نداشت و مردمی که در قلمرو تسلط طالبان زندگی می کردند نیز بدون اینکه در مورد رضایت یا عدم رضایت آنان چیزی پرسیده شود، ملزم به اطاعت از سیاست رفتاری طالبان بودند.
با شروع حملات هوایی و بعد زمینی نیروهای نظامی ایالات متحده امریکا بر افغانستان و سقوط نمودن گروه طالبان، افغانستان در محراق و محور توجه جامعه جهانی قرار گرفت و تلاش شد تا افغانستان با این حمایت ها بتواند در ترسیم وضعیت جدید و ایجاد نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی جدید موفق باشد. از همین رو بود که در قالب سیاست های همکاری جامعه جهانی با افغانستان میلیاردها دالر به این کشور کمک شد و انتظار از انجام کمک ها نیز این بود که در افغانستان تغییرات مثبت به نفع مردم به وجود بیاید و زندگی مردم تغییر کند.
تغییر نظام سیاسی و به تبع آن تغییرات دیگر در حوزه های اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و اداری از انتظاراتی بود که مردم افغانستان به شدت در آرزوی تحقق آن بودند. در حوزه اجتماعی روابط داخلی میان مردم افغانستان به اثر تنازعات و جنگ ها و به خصوص بعد از سال های جنگ های داخلی در دوره استقرار دولت مجاهدین به شدت صدمه پذیر شده بود و این روابط در دوره طالبان نیز بیشتر صدمه دید. انتظار می رفت که تغییر نظام سیاسی بتواند این وضعیت را بهتر سازد. اما دیده می شود که در حوزه اجتماعی تغییر چندان مثبتی به میان نیامده است. اگرچه دولت از وحدت ملی سخن می زند ولی در عمل دیده می شود که این وحدت به گونه ای که بر مظاهر عدم هم پذیری مقابله کند، شکل نگرفته است.
اما در حوزه امنیتی نیز دیده می شود که مشکلات همچنان وجود دارد. با اینکه از سوی دولت برای برقراری ثبات امنیتی برنامه جنگ و صلح هم زمان به پیش برده شده است، اما در عمل دیده می شود که این دو برنامه با اینکه از نظر هزینه قابل توجه بوده است، اما از نظر دسترسی به هدف و آوردن ثبات چندان با موفقیت همراه نبوده است. هم اکنون جنگ در افغانستان ادامه دارد و نا امنی یکی از مهم ترین و اصلی ترین چالش های موجود در جامعه به حساب می آید.
در حوزه اقتصادی نیز اوضاع بهتر نشده است. این روزها بیکاری و فقر به عنوان یکی از مهم ترین دغدغه های همگانی می باشد. با اینکه در این اواخر و با افزایش شمار کسانی که در پی خروج از کشور می باشند، گفته می شود که نا امنی باعث تحریک جوانان به خروج از کشور و پناه گزیدن به کشورهای دیگر شده است، اما به قاطعیت می توان گفت که درکنار نا امنی یکی از عوامل اصلی تحریک جوانان به ترک کشور، نبود کار و موجودیت فقر و احتیاج می باشد.
در حوزه اداری نیز اوضاع نه تنها بهتر نشده است بلکه به  شدت رو به وخامت بوده است. از سال های به این سو با وصف اینکه از مبارزه با فساد اداری سخن گفته می شود، اما در عمل این کار و این مبارزه موثریت لازم را نداشته است و همین مساله سبب شده است که اعتماد مردم به حکومت و بنیادهای این اعتماد خدشه پذیر شود.
با توجه به این واقعیت ها می توان گفت که هدف های ترسیم شده در افغانستان همچنان دور از دسترس مانده است و برای رسیدن به آن باید برنامه ریزی های منطقی تری روی دست گرفته شود.
سرخط ورځپاڼه