- 4 کاله دمخه (21/09/2020)
- محمد هاشم قيام
- 2003
واکنش بسیار گسترده و وسیعی که در برابر شهادت بیرحمانهی هفت تن از ربوده شدگان از مربوطات ولسوالی جاغوری ولایت غزنی نشان داده شد، بیانگر این است که این گونه قتلهای فجیع و بیرحمانه از سوی جامعه قابل پذیرش نیست و در نگرش عامه به این گونه برخوردها، اینگونه سر بریدنها در نظر مردم محکوم است و عاملان آن مورد نفرت جامعه میباشند.
در این شک و شبههیی وجود ندارد. زیرا دیده شد که در مخالفت با این نوع قتل بیرحمانه حد اقل از سوی تمامی شهروندان و به ویژه یکی از واحدهای قومی ساکن در کشور به شدت واکنش نشان داده شد و این قتل محکوم گردید و در دفاع از این نوع خشونت نیز از سوی هیچ یک از واحدهای قومی ساکن در کشور چیزی متظاهر نگردید. این نشان میدهد که این گونه قتل در نظر هیچ یک از شهروندان کشور قابل توجیه نمیباشد.
اما چیزی که بسیار اهمیت دارد و در رابطه به سنگ بنای تهدابین و بنیادین ثبات اجتماعی نیز بسیار ضرورت به حساب میآید این است که این گونه واکنشها باید از سوی فعالان مدنی به گونهیی سازمان دهی شود که باعث ایجاد جداییهای قومی در افغانستان نشود. آنچه در این عرصه بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد این است که از سوی سازمان دهندگان این نوع واکنشها اصل قضیه به صورت بسیار دقیق و شفاف و غیر جانبدارانه تحلیل و آنالایز شود و به صورت بسیار منطقی نیز برای مردم اصل قضیه تعریف گردد و مردم نیز در روشنایی این تحلیلا بدانند که اوضاع و احوال چگونه است و مصایب به وجود آمده از چه دلایل و عللی سرچشمه و سر منشا گرفته اند.
این مساله از آن جهت اهمیت دارد که در جامعهیی مثل افغانستان که اقوام مختلف زندگی میکنند و روابط این اقوام نیز در طول سالیان بعد از جنگ و در کل در طول سالیان بعد از کشمکشهای بی پایان و منازعات مسلحانهیی که در این سرزمین روی داده و ادامه یافته است، به شدت در معرض آسیب قرار گرفته است، باید به همبستگی ملی مبتنی بر احترام به شدت توجه صورت گیرد.
نسبت دادن این گونه حوادث و رفتارهای خشن و غیر موجه باید فقط و فقط منحصر به گروهایی باشد که این رفتارها را انجام میدهند. چیزی که در افغانستان به عنوان یک واقعیت وجود داشته است این بوده است که این گونه قتلای توام با خشونت فقط و فقط از سوی گروههای خاص صورت گرفته است.
در گذشته سربریدن و انتحار فقط و فقط از سوی طالبان به عنوان یک بخش از رفتار جنگی این گروه به اجرا گذارده میشد و اینک گروه داعش نیز که گفته میشود در افغانستان جایگاه و پایگاه برای خود ایجاد کرده است نیز عین رفتار را انجام میدهد. صرف نظر از اینکه در خصوص ترکیب این دو گروه بحث شود، آنچه مهم است این است که در نسبت دهی رفتارهای غیر موجه مانند سربریدن مسافران و یا ربوده شدگان نیز فقط و فقط باید همین گروههای در معرض اتهام باید مورد محکومیت قرار گیرند و اصل رفتار غیر موجه و قساوت آمیز این گروهها به کدام واحد قومی ساکن در کشور نسبت داده نشود.
این یکی از واقعیتهای غیر قابل انکار است که تمام اقوام ساکن در کشور به صورت یک سان در معرض تهدید طالبان قرار دارند و به صورت یکسان از عملیاتهایی که در قالب انتحار، انفجار، ماین گذاریهای کنار جاده و یا اعدامها و سربریدنهای صحرایی صورت میگیرد، متضرر میگردند. اگر میزان قربانیان از نظر آماری مورد بررسی قرار گیرد این واقعیت روشن میگردد که طالبان به تمام مردم افغانستان پیام غم داده است.
البته در این میان شکی نیست که اعتراض و انتقاد از کارکرد دولت تا حدی قابل توجیه میباشد. واقعیت این است که دولت بر اساس مسوولیتی که در قانون اساسی برای آن تعیین شده است، باید از حق حیات شهروندان این قلمرو حاکمیتی حفاظت و حمایت نماید و امنیت شهروندان ساکن در این قلمرو حاکمیتی را تامین نماید.
از اینکه دولت نتوانسته است در آزادسازی این گروگانها کاری را انجام دهد، قابل نقد است؛ اما چیزی که نباید به آن بیتوجهی صورت گیرد این است که دولت به عنوان یک شخصیت حقوقی و بدون تفکیک هویتها و ماهیتهای قومی مهرههایی که در قدرت سهیم هستند در برابر امنیت شهروندان مسوولیت دارند و از این نظر که مسوولیت خود را انجام داده نتوانسته است، محکوم و مواجه با انتقاد و اعتراض میباشد؛ اما بسیار مهم است که همین اعتراضها و انتقادها نیز با لحن قومیت صورت نگیرد و این تصویر ارایه نشود که سرنوشتهای جداگانهیی در افغانستان برای هریک از قومیتهای ساکن در کشور وجود دارد.
البته اینکه از نظر برخورداری از امتیازات سیاسی ممکن است برای قومیتهای ساکن در کشور سرنوشتهای متفاوتی رقم خورده باشد، یک موضوع جداگانهیی است که از بازیهای سیاسی که در آن رهبران قومی نیز دست داشته اند، ناشی شده است و این یک موضوع کاملا متفاوت و یک بحث کاملا سیاسی است.
سرخط ورځپاڼه