- 4 کاله دمخه (21/09/2020)
- مصطفی «عمرزی»
- 1139
(شورای تاجیکان پدرام)
شناخت از عبداللطیف پدرام، دشوار نیست و در افغانستان به انگشت نمایانی که دعوای قومی راه می اندازند، بیشتر از همه خیال پردازی می شود. شهرت کنونی پدرام، پیش از آن که در گرو فرهنگی بودن و یا عضویت وی در ولسی جرگه باشد، در بند لقب اهدایی «شهروند افتخاری تاجیکستان» است که روسای کمونیست تاجیکستان، با فراموشی از تعهدات کمونیستی و سوسیالیستی، مثل این که بدن مُرده، زیر تسلیخ باشد، هرچه خواسته اند با مُرده ی کمونیستم انجام داده اند و نوترین این عمل ها، سه زارین قوم گرایی از شکم کمونیسم حامله بود که پس از سقوط شوروی در کشور های نیمه مستقلی چون تاجیکستان، از شوروی بیوه و طلاق شده، با فارسیسم و بخارای منهدم شده ساخته اند.
افراد وابسته به تفکر به اصطلح ستم ملی که یک ادعاست، در آزمون هایی که برای کارزار های سیاسی و فرهنگی ارایه داده اند، همواره کسانی بوده اند که پس از کم آوردن در نمرات تهذیب، برابری و عدالت اجتماعی به دور از عصبیت قومی، خودشان را هلهله کننده گان هتاک می سازند و برای هر موردی، فرصت طلبانی اند تا زیر سایه ی قومگرایی از شدت «حقیقت خورشید»*، گریزان باشند.
موضع اعضای ستمی به ویژه با دشواری های ناشی از بحران افغانستان و عشوه های دلبران ایرانی و تاجیکستانی که یکی با حجاب اسلامی، شوق کشف «مروارید پنهان، درخشنده تر است» را می زاید و دیگری با آرایش کمونیستی، چیزی برای پنهان کاری ندارد، می توانند کمک کنند وقتی عوامل ایجاد شورای های همانند شورای تاجیکان پدرام را بررسی می کنیم، آیا می توانیم به نتیجه ای برسیم که آنچه پدرام انجام می دهد، یک کردار مدنی و مبتنی بر ارزش های دیموکراتیک است؟
تجربه ی گذشته نشان داده است کارکرد آن جریان های سیاسی، فرهنگی و حزبی اقلیت ها که با افرادی از قماش قومگرایان ستمی، راه اندازی می شوند، فقط بستر های اند که زمینه ها برای بیگانه گان را فراهم کرده اند.
در ده سال حاکمیت آقای کرزی، در میان طرفداران تجزیه تا فدرال و بالاخره خراسان بازی، کمتر کسی را یافته ایم که در ردیف کسانی همانند پدرام، حرفی از افغانان، افغانستان، دشواری ها، واقعیت ها و الم های مان گفته باشد. وقتی چنین افرادی که در زمان بحث تاریخی، افغانستان را جعلی می دانند و در هنگام حقوق ملت ما، ملت افغان را نفی می کنند و در زمان گفتمان منافع ملی ما، سیاست های کشوری های فقیری حتی تاجیکستان را توجیه می کنند، بیایند و در افغانستان، حزب سیاسی راه بیاندازند که مستقیماً با نام یک اقلیت شریف کشور ما پیوند خورده باشد، نمی توان بر نتیجه ای غیر از این نتیجه که راه اندازی حرکت هایی همانند جریان سیاسی عبداللطیف پدرام، آغازی برای وارد کردن بُرش و کاستن از جغرافیای افغانستان است، دست یافت. اینان عملاً از تجزیه، فدارل و نفی ارزش های افغانستان و افغانان سخن زده اند و آن وقت ما تماشاچیانی استیم که در نبود دیموکراسی افغانی، سفارشات انجو ها را تطبیق می کنیم تا آنچه را که زیر نام حقوق و حرکت مدنی آغاز کرده اند تا زمانی تحمل کنیم که رسماً تقاضای فروش افغانستان را تحویل دهند.
دولتمردان خواب بُرده! برای نگهبانی گوشت، پشک را موظف نمی کنند.
توضیح *:
نام کتاب «حقیقت خورشید» که پیرامون کلمات افغان و افغانستان از سوی خودم، منتشر شده است.