- 4 کاله دمخه (21/09/2020)
- مصطفی «عمرزی»
- 1121
هجوم آمريكاييان و سقوط طالبان، عدم توازن را به نفع مخالفان طالبان تا عمق لايه هاي اجتماع كشانيد و در آن جا هایي كه مخالفان دولت با تكيه بر نيرو هاي آمريكايي، فرصت يافته بودند، حال و هوا، سواي آن چه نبود كه در گذشته ي افغانستان- با وجود عبور از تمامي بحران ها، طبيعي مي نمود.
مخالفان طالبان در اين شانس عظيم (هجوم آمريكاييان) تمامي خواسته ها و آرزو هاي خود را تجربه كردند؛ هرچند بخش عمده ي آن ها، دوباره به مخليه هاي آنان منتقل شد، اما آشكار است كه سهم آنان براي غضب، تاراج و سوء استفاده هاي عظيم مالي و پستي، حاكميت كرزي را در يك سيستم ايتلافي تاآخرين روز آسيب زد و بدتر از همه، چنان ميراثي برجا گذاشته است كه مي رود تا نظام اداري افغانستان را ساليان زيادی براي بقاياي گروه هاي تنظيمي، تضمين كند. اين تراژيدي كه به گونه ي غير متوازن و يك جانبه، حقوق تمام اقوام را نقض كرد، در حاكميت كرزي، اسناد زيادی دارد و هرگز پوشيده نخواهد ماند؛ اما آن چه در اين نگارش مي آيد، اشاره بر بُعدي ست كه چه گونه مخالفان طالبان با گونه اي از ذهنيت هاي قومي- با تحاریف تاريخي، تلاش هاي عظيم كردند تا انحصار قومي به نفع يك گروه و يك منطقه را توجيه كنند و اين توجيه با پشتوانه ي براهين و آن چه آن را مبارزه براي عدالت اجتماعي نام نهاده بودند، بيشتر از همه، دنبال پشتون هاي افغانستان مي افتد تا ضمن سمت و سو بخشيدن به اتحاد جهاني بر عليه طالبان، از اين رويكرد براي سركوبي و ستم بر پشتون ها، استفاده هاي مزيد نمايند.
گوشه هایي از ترجمه ي كتابي از خانم كتي گنن (ژورناليست و افغانستان شناس) را در كتاب «اسنادي از سال هاي خون و خيانت جهادي» خواندم و بر خود پيچيدم كه با تجربه ي ديگري در مواجهه با جامعه ي جهاني، چه گونه ميراث شوم ستميان و پرچمياني كه زماني با سربازان شوروي به مناطق پشتون نشين مي رفتند و به بهانه ي مجاهدين، روسان را فريب مي دادند تا با حمله ها و وحشيگري هاي بزرگ، زيان ها مادي و جاني عظيم را بر مردم بي گناه ما وارد كنند و بر اثر اين عملكرد، هزاران دوسيه ي جنايي عظيم خيانت ملي و نقض حقوق بشري، باز مانده اند كه خواهان بررسي اند.
همچناني كه سيستم اداري افغانستان زير فشار معامله و تحميل، ستم عظيم را بر مردم افغانستان وارد كرد، پشتون ها را تا زماني كه كساني از خبره گان و بزرگان آنان، مجال يافتند روابط گسسته را با آنان ترميم كنند، درست همانند تجاوز روسان، آسيب رسانيد و اداره ي كرزي باآن همه فرو رفت در لجن حاكميت هاي معامله يي، هرگز نتوانست به جفا هايی كه بر قوم ما رفت، پاسخ گويد.
كتاب خانم گنن كه بايد به زودي ترجمه شود، پرده از راز هاي برداشته است كه چشم پوشي بر آن ها، هرگز در شان مردم ما نيست. مقامات ناتو و دوستان خارجي ما تاييد كرده اند ده ها حمله و هجوم بر مناطق پشتون نشين را كه بعدتر ثابت مي شدند همه نادرست و اشتباه بودند، بر اثر سفارش شماري از مخالفان طالبان كه اينك متحد آنان بوده اند، انجام داده اند. اين و نمونه هاي ديگر، مارا ملزم مي سازند در كنار اميدواري بر آوردن نظام جديد، اصلاحات را با تمامي آگاهي ها بر امور، پي گيري كنيم.
حاكميت رييس جمهور كرزي با وجود تلاش هاي نيك او براي احتراز از درگیری جناح ها و تضعيف حلقه هایي كه با نام اپوزيسيون مي ساختند و بالاخره گرايش ملي براي توجه به مردم عادي كه زمينه هاي كوچكي براي غير وابسته گان را فراهم ساخت، و حفظ توازن در ميان جريان هاي با پيشنيه كه هر آن براي به بحران كشانيدن افغانستان، تلاش مي كردند، او را در راس اهرام انتقاد قرار نخواهند داد، اما آن چه در بررسي حاكميت او خيلي مهم است، تهديدات و انواع ستم ها، توهين ها و چشم پوشي ها بر منافع افغانستان، ارزش ها و تاريخ كشور ماست كه در همه ي انواع آن، پشتون ستيزي و حق تلفي بر آنان، اهم شمرده مي شود.
مي گذرم از اين كه بر سيماي تار حاكميت، بسيار پرداخته اند، اما جالب تر از همه، نوعي از تهديد و هياهویي بود كه باز هم از آدرس مخالفان طالبان- در چنان محدوده هايی بلند مي شدند كه ديگر نمي شود بحث سُخره و تهديد پشتون ها را با آن ها طنز نساخت.
در تمام موضع گيري هايی كه به نام حقوق قومي از چپاول دارايي ها تا كرسي هاي كابينه و دولت، تذكره ي الكترونيك و نفي طالبان و مخالفان مسلح حكومت، اتخاذ كرده اند، در چنان حال و هوایي بيان شده است كه گويي زندانيان مرفع براي حقوق خويش در ميان زندان ها، مبارزه مي كنند.
هرگز نفهميدم و ندانستم كه آيا در حاكميت كرزي، صرف نظر از معامله ها و موارد سري، كسي ندانسته است يلاني از قماش والي بلخ كه مي روند با استفاده از ضعف ها و فرصت ها، شكل هاي مصنوعي ديگري براي بحران بسازند، هرگز جرات داشته اند حتي در جغرافياي ولايت خويش- بيرون از احاطه هاي زير حفاظت شديد نيرو هاي خارجي و طرفداران خود، كاري در جهت اغتشاش كنند؟ تشويق بي كاران و جوانان بي سواد و آواره براي خط و نشان كشيدن در برابر منافع ملي افغانستان، هرگز براي كساني كه گذشته ي حاكميت هاي تنظيمي را به ياد دارند، هراس آور نيست. ياد مان نرفته است كه مخالفان طالبان، هر يك با انبوه تسليحات- در حد قدرت هاي منطقه يي، فقط در برابر طالبان مجهز با كلاشنيكوف و موتر هاي دادسن، نود درصد افغانستان را واگذار كردند و نا اميدي از خود، براي روسان و ايرانيان را تا مرز اعتماد آنان بر طالبان، نازل كرده بودند.
بقاياي تنظيم هايی كه در سيستم اداري افغانستان جا گرفته اند در آن جا هایي كه عصبيت قومي آنان دخيل است، فرصت طلباني بيش نيستند كه مانند پرچميان و ستميان ديروزي از سربازان آمريكايي، رنگ گرفته اند و بسيار جاي افسوس بود كه تهديدات آنان را با بخشايش از حق تمام اقوام افغانستان، جدي گرفتيم. اگر مديريت كنوني مي توانست موضع ضعيف آنان را با فهم از وزن آنان در برابر آنان قرار دهد و آنان را در مواجهه با مخالفان كنوني، هشدار مي داد كه تهديد نظام و ترويج فرهنگ هاي ابتذالي كه به بهانه ي ديموكراسي و شعار هاي ميان تهي عدالت اجتماعي، انجام مي دهند، بيشتر از همه، خود آنان و آينده ي بقاياي آنان را صدمه مي زند، هرگز از رهگذر رواني در عذاب نبوديم كه شماري مجرم با استفاده از فرصت، بخشي از نشرات ميان تهي رسانه هاي صوتي و تصويري و چاپي را براي نمايشات مضحكی احتوا كنند كه از توجيه جنايت هاي آنان تا توهين، تحقير و دامن زدن به مسايل قومي و تحريف ارزش هاي افغاني و تاريخ افغانستان، در بدترين صورت، در ميان انبوه موانع سمنتي- در حالي كه دست به دعايند كه تا دير زمان، در زير چتر آمريكايي، سوزش گرما و سرماي گذشته هاي خويش را فراموش كنند، در برابر بزرگ ترين قوم افغانستان (پشتون ها) موضع نگيرند كه با آن همه موانع هفت خوان رستمي، لمس آنان ناممكن شده است و مانند بخش هايی از سريال هايی كه متاسفانه ادامه يافته اند، وقت ما را براي شنيدن و ديدن گزافه، هدر مي دهند.
شور و غوغا در ميان موانع سمنتي، از نوع همان تهديدات خيالي اند كه بار ها، ما را در توهم آن ها، تار و مار كرده اند و اما و قتي خمار و خلسه ي سستي و خواب زده گي شكست، ناگزيري پذيرفتن حقايقي كه دلخواه نيستند را بروز می کنند که بخشي از عقده هاي خود ساخته براي دشمني با ما را مي زايند.