هدف پاریس از اقدامات اخیر چه بود؟

هدف پاریس از اقدامات اخیر چه بود؟


  • 4 کاله دمخه (04/11/2020)
  • سید جمال اخگر
  • 1156

نیویارک تایمز- وینسنت گایستر

فرانسه ‌بار دیگر آماج تروریسم قرار گرفته و تروریسم بار دیگر تناقض‌های خطرناک این کشور را برملا کرده است.

ابتدا در 16 اکتبر ساموئل پتی، معلم تاریخ و جغرافیا در شهر کنفلان سنت اونورین فرانسه توسط یک جوان چچنی سر بریده شد. آقای پتی در کلاس آزادی بیان، کاریکاتوری از پیامبر اسلام را به دانش‌آموزان خود نشان داده بود. بعد از آن روز پنج‌شنبه سه کلیسارو در جنوب شهر نیس با چاقو کشته شدند. مظنون اصلی این حمله، یک مرد تونسی است که بعدا در برابر مأموران پولیس فریاد «الله اکبر» سر داد.

چند روز پس از قتل آقای پتی، ژرالد دارمانین، وزیر کشور فرانسه از تلاش دولت برای سرکوب افرادی خبر داد که «در فضای آنلاین نفرت‌پراکنی می‌کنند.» سازمان غیردولتی «برکت‌سیتی» که به گفته دولت فرانسه «از توجیه اقدامات تروریستی لذت می‌برد» منحل شده است. دولت تهدید کرده است که سازمان «اقدام جمعی علیه اسلام‌هراسی در فرانسه» را که یک نهاد غیرانتفاعی و شعارش مبارزه با نژادپرستی ضدمسلمان است، مسدود خواهد کرد. آقای دارمانین گفته که این سازمان «علیه جمهوری» فرانسه فعالیت می‌کند.

دولت فرانسه علاوه بر روی‌دست‌گرفتن تدابیر امنیتی و ضدتروریستی، با تأکید بر حق آزادی بیان از جمله حق هجو و کفرگویی و همچنین تأکید بر مرکزیت «لائیسیته» در تمام نهادهای دولتی به‌ویژه مکاتب، به قتل آقای پتی واکنش نشان داد. (لائیسیته همان «سکولاریسم در فرانسه» یا عدم مداخله دین در سیاست است.)

رییس‌جمهور امانوئل مکرون در مراسم ادای احترام به معلم کشته‌شده گفت که آقای پتی کشته شد، زیرا او «تجسم جمهوری فرانسه» بود. او به‌نام آقای پتی سوگند یاد کرد که «لائیسیته را بلندبالا نگه خواهیم داشت.»

اما پنداشت دولت فرانسه از اسلام‌گرایی رادیکال بر یک فرض مسأله‌دار استوار است: آن این‌که دولت فرانسه تصور می‌کند اصلی‌ترین عامل تروریسم در این کشور کوتاهی مسلمانان فرانسه در پذیرفتن فرهنگ سکولار و غیردینی این کشور است.

اوایل اکتبر قبل از کشتارهای اخیر، آقای مکرون از برنامه جدید دولت از جمله لایحه‌ای برای «تقویت لائیسیته و تحکیم اصول جمهوری» برای مبارزه با آنچه او آن‌را «جدایی‌خواهی» می‌داند، خبر داده بود.

به‌نظر می‌رسد که منظور مکرون از جدایی‌خواهی این است که یک اقلیت قابل‌توجه مسلمانان به‌نحوی در پی جداکردن خودشان از بقیه جامعه فرانسه از طریق ایجاد «قلمرو محصور» در حومه‌های ناراضی یا از طریق ایجاد اکوسیستم‌های اسلامی در مدارس دینی، فروشگاه‌های حلال و مساجد است.

اما این تشخیص سوال‌برانگیز است و می‌تواند نتیجه‌ی عکس داشته باشد و انسجام اجتماعی فرانسه را به خطر بیندازد.

یک مشکل این ایده این است که تلویحا با مسلمانان طوری برخورد می‌کند که گویی آن‌ها یک دسته جداگانه از مردم فرانسه و نیز شهروندان نابالغی هستند که در درک جمهوری‌‌‌خواهی سکولار عقب مانده‌اند.

در واقع، مطالعات و تحقیقات آماری بسیاری از جمله پژوهش انستیتوت ملی مطالعات دموگرافیک، دیری‌ست نشان می‌دهد که اکثر مسلمانان در فرانسه به‌لحاظ فرهنگی و اجتماعی با جامعه فرانسه به خوبی ادغام شده‌اند (این ادغام از نظر اقتصادی کم‌تر صورت گرفته است که بخشی از دلیل آن به تبعیض شغلی در فرانسه باز می‌گردد). برونو اتین، دانشمند علوم سیاسی زمانی مسلمانان فرانسه را «به‌طرز غیرنرمالی، نرمال» خوانده بود.

شاید در دهه‌های 1980 و 1990 مسلمانان در فرانسه لائیسیته را مترادف ضددین‌بودن و خداناباوری نهادینه‌شده می‌پنداشتند، اما این تفکر از خیلی وقت پیش تغییر کرده است.

در سال 2004 اتحادیه سازمان‌های اسلامی در فرانسه که یک گروه بزرگ مسلمانان محافظه‌کار است، در مورد قانون ۱۹۰۵ فرانسه برای تفکیک کلیساها و دولت، اظهار داشت که «ما دوست داشتیم که این قانون وجود نمی‌داشت، اما قانون درباره لائیسیته وجود دارد و ما آن‌را اعمال خواهیم کرد.»

در سال 2016 و در پاسخ به مطالعه‌ای از سوی «انستیتوت مونایگن» که یک اندیش‌کده راست‌گرا در فرانسه است، دو-سوم پاسخ‌دهندگان مسلمان گفتند که آن‌ها معتقدند یک کشور سکولار آزادی بیان مذهبی را مجاز می‌داند.

در پژوهشی که سال گذشته منتشر شد، 70 درصد از پاسخ‌دهندگان مسلمان اظهار داشتند که احساس می‌کنند می‌توانند آزادانه از اسلام به‌عنوان دین، در فرانسه پیروی و به احکام آن عمل کنند. حدود 41 درصد نیز اظهار داشتند که آن‌ها فکر می‌کنند اسلام باید از برخی جهات با لائیسیته سازگار شود، اما 37 درصد گفتند که آرزو دارند لائیسیته انعطاف‌پذیرتر می‌بود.

وقتی امروزه مسلمانان در فرانسه از لائیسیته انتقاد می‌کنند، انتقادشان از نسخه جمهوری لائیسیته نیست که در قانون 1905 تعریف شده است. هدف این قانون حفاظت از آزادی عقیده از طریق ملزم‌کردن دولت و نهادهای فرانسه به بی‌طرف‌ماندن مطلق در مسائل دینی-مذهبی است. در این قانون آمده: «جمهوری [فرانسه] نه فرقه‌ها را به رسمیت می‌شناسد، نه از آن‌ها کار می‌گیرد و نه از آن‌ها حمایت می‌کند.»

مسلمانانی که با لائیسیته مشکل دارند معمولا با تفسیر جدیدتر و ایدئولوژیک‌تر آن مشکل دارند. از تفسیر جدید لائیسیته گاهی برای سرزنش مسلمانان برای برخی مشکلات اجتماعی و نیز ناکامی‌شان در ادغام‌شدن با جامعه فرانسه استفاده می‌شود. مسلمانان احساس می‌کنند و می‌ترسند که این اصلِ ذاتا لیبرال به‌طور فزاینده‌ای درحال تبدیل‌شدن به پوششی برای نژادپرستی ضدمسلمان است. آن‌ها معتقدند که لائیسیته جدید مفهومی تحریف‌شده است که از آن برای بی‌عیب جلوه‌دادن نژادپرستی علیه مسلمانان استفاده می‌شود.

ژان باوبروت، مؤرخ و جامعه‌شناس ادیان باری هشدار داده بود که «بیایید از لائیسیته علیه اسلام استفاده نکنیم.»

درحالی‌که حزب راست افراطی مارین لوپن، یعنی جبهه ملی (یا اجتماع ملی) اکنون خودش را به‌عنوان آخرین سنگر دفاع از ارزش‌های جمهوری فرانسه از جمله لائیسیته معرفی می‌کند، برخی از کاتولیک‌های محافظه‌کار در میان اعضای اصلی این حزب اهمیت چندانی به این مفهوم نمی‌دهند و این مثال خودش گویای خیلی‌ چیزها درباره لائیسیته است. یک اصل جهانی‌گرا که زمانی ضامن پیشرفت جامعه فرانسه بود اکنون به یک شعار دفاعی حزبی تبدیل شده است.

گفتمان سیاسی جریان اصلی در فرانسه تمایل دارد مسلمانان این کشور را به‌دلیل محکوم‌نکردن صریح رادیکالیسم اسلام‌گرا سرزنش کند. اما این اتهام نیز فقط نشان‌گر ضعف نخبگان سیاسی در درک مسلمانان فرانسه است.

من طی تحقیقاتم با نمونه‌های زیادی از محکوم‌شدن تروریسم توسط گروه‌های مسلمان برخوردم. پس از حملات اوایل سال 2015 یک فدراسیون برجسته از گروه‌های مسلمان از مساجد خواست که هر هفته در نماز و نیایش خود از خدا بخواهند که «فرانسه را حفظ کند.» مسلمانان مرتبا برنامه‌هایی را به‌منظور سوگواری برای قربانیان غیرمسلمان تروریسم اسلام‌گرایانه برگزار می‌کنند و البته خود مسلمانان نیز گاهی از جمله قربانیان تروریسم اسلامی هستند. امام مسجد شهر بوردو به چهره‌ی برجسته در تلاش برای جلوگیری از افراط‌گرایی در فرانسه تبدیل شده است.

نگرانی دولت فرانسه در مورد «جدایی‌خواهی» مسلمانان نیز به‌دلیل خلط دو پدیده مجزا یعنی تروریسم اسلام‌گرا (که به نمادهای ملت فرانسه حمله می‌کند) و کمونالیسم مسلمان (که اساسا بیان هویت برخی از مسلمانان هم به‌عنوان شهروندان فرانسه و هم معتقد به اسلام است) مسأله‌ساز است.

هشدار از خطر ادعایی جدایی‌خواهی، نه به بسیج مسلمانان علیه رادیکالیسم کمک می‌کند و نه احساس تعلق آن‌ها به ملت فرانسه را تقویت می‌کند، بلکه نتیجه عکس دارد.

لفاظی دولت فرانسه خطرناک است، زیرا می‌تواند برخی مسلمانان را متقاعد کند که آن‌ها واقعا با سایر مردم فرانسه متفاوت‌اند. رهبران این کشور با این لفاظی‌ها ممکن است روند خلق دقیقا همان‌چیزی را تسریع کنند که از آن می‌ترسند و آن چیز یک هویت و جامعه مسلمان مجزا در فرانسه است.