ابعاد درونی و بیرونی جنگ افغانستان


  • 4 کاله دمخه (21/09/2020)
  • دوکتور روستار تره کی
  • 1079

مقدمه :
  رشد اقتصادی ممالک صنعتی  غربی در قرن 19 ضرورت به مواد اولیه را در مرکز توجه قرار داد . این ضرورت از طریق لشکر کشی های استعماری در ممالک عقب مانده افریقا و آسیا تآمین شد .
  در قرن 20 و 21 افزایش نفوس و انکشاف اقتصادی در سطح جهان نیازمندی مزید به منابع انرژی را مطرح ساخت .
  امروز در جهان چندین مرکز رقابت برای کنترول حوزه های ژیوپولتیک بوجود آمده است : اروپا ، امریکا ، روسیه چین و تا حدودی هندوستان .
  در حالیکه در آغاز قرن 20 اروپا مرکز تشنج جهانی بود ، کشور های غربی فعلآ بحران را  در حوزه جغرافیایی اسلام انتقال داده اند : از مصر تا پاکستان و از قفقاز تا دارفور با گذشتن از عراق ، کردستان ، بلوچستان ، لبنان ، فلسطین ، سومالیه و سودان معروض به جنگ و بی ثباتی است .
  درین بخش دنیا از قوت حکومت ها کاسته شده و به  نیروی اسلام سیاسی افزون گردیده است .  درین حوزه فرهنگی اسلام سیاسی دارای همان قوت اجتماعی است که انارشیست ها در قرن 19 و کمونیست ها در قرن 20 بودند . تازه اسلام سیاسی یگانه نیروی اجتماعی و سیاسی رزمنده ضد غرب قیاس میشود .
  از نظر تاریخی این کشور های غربی است که در ایجاد و تقویت اسلام سیاسی نقش داشته و ازان به مثابه افزار تآمین مقاصد سیاسی  در ادوار مختلف بدرجات متنوع  علیه رقبای خود کار گرفته اند .  بعباره دیگر ممالک غربی گاهی در عقب و زمانی در رویاروئی با اسلام سیاسی قرار گرفته است :
  اسلام سیاسی دهه 80  در شرق میانه عربی علیه جذبات کمونیست و ناسیونالیست های عرب از جمله جمال ناصر مورد استفاده قرار گرفت . جهاد و مقاومت مردم افغانستان علیه تجاوز شوروی ، بکشور های غربی موقع بیشتری بدست داد ، تا اسلام سیاسی را تقویت کند .
  در دهه 90 حکومات سودان ، سومالی ، ایران و افغانستان  در دست گروه های اسلامی افتاد . در افغانستان تحریک طالبان به کمک امریکا و دوستان منطقوی آنکشور به قصد تآمین امنیت در حوزه تمدید پایپ لین گاز بوجود آمد و حمایت شد .
   درین مقطع زمانی تنظیم  های اسلامی  در پاکستان ، الجزایر ، فلسطین  و لبنان با قوت سربلند کردند .
  بنآ کشور های غربی به مخلوقات سیاسی خود اعم از نظام های حکومتی اسلامی یا گروه های اسلامی صرفآ اهمیت افزاری قایل اند :   این مخلوقات هرگاه بتوانند برای حفظ منافع اقتضایی بازیگران زور آور سیاست بین المللی مورد استفاده قرار بگیرند ، هستند و الی منطق وجود خود را از دست میدهند .
  امریکا ، برنده جنگ سرد بخصوص پس از حادثه نویارک تآمین چند هدف را که در تنظیم معادله جدید قوآ کمک میکرد در صدر سیاست خارجی خود قرار داد : حفظ تفوق نظامی ، دریافت منابع جدید انرژی ، تعمیم دیموکراسی و بالاخره مبارزه با تروریزم .
  برای تحقق همه این اهداف افغانستان و عراق کشور های ایدیال تلقی شد :  هر دو از موقعیت مهم ژیوپولتیک بهره مند بود ند . هردو درمانده و خسته ( بناء دارای پوتانسیل ضعیف دفاعی ) ،  از جنگ های یک دهه با شوروی و ایران با بدنه زخمی  بیرون شده بودند .  مزید به آن افغانستان  را جنگ های داخلی بقدر کافی آسیب پذیر ساخته بود .
    جنگ فعلی در افغانستان کنترول منابع انرژی آسیای مرکزی و بحیره کسپین را هدف قرار داده است . تآمین مصئونیت سلاح ذروی پاکستان و جلوگیری ایران از دسترسی به نیروی ذروی موضوعات دیگر اثرگذار در ادامه جنگ است .
  مبارزه با تروریزم روپوش مقاصد پنهانی و در عین حال اصلی است .
  در گیر و دار جنگ تباه کن قوانین بین المللی زیر پا شده و از افغان ها حق اینکه در دفاع از منافع خود حرف خود را بزنند سلب شده است : تسلیم شوندگان درپناه قانون اساسی و نظام قرار میگیرند و مخالفین مسلح سر به نیست میگردند ...
 1 ــ ائتلاف نظامی خارجی  در تقابل با مقاومت تاریخی افغان ها :
   ائتلاف نظامی ضد تروریزم در حالیکه در آغاز ، جنگ را با القاعده و طالب اعلام کرده بود ، امروز با مقاومت  پشتون های منطقه و در مجموع  مقابله  مردم افغانستان درگیر جنگ نابرابر ، خونریز و شرم آور اند .
     قوای ائتلاف نظامی از شناخت مقاومت تاریخی افغان ها که در پهنه تاریخ موجب سقوط دو امپراتوری گردید و طی دوران جهاد ضد شوروی صیقل شد ،  تا همین اکنون انکار کرده است . انگریز ها از چانس خوبی که به قصد دعوت نمایندگان مقاومت کانفرانس لندن برای شان میسر گردانید ، نتوانستند استفاده کنند . ( به پهلو های سیاسی و حقوقی این موضعگیری طی صحبت های آینده روشنی انداخته خواهد شد ) .
  کشور های عضو ائتلاف نام مقاومت را که صبغه عقیدوی و آزادی خواهی دارد به سادگی و سهولت عنوان تحرکات ترورستی داده ، با رندی که تظاهرات ساده لوحانه دارد ، در صدد اند تا آنرا با پول بخرند .
  آمیزش احساسات قومی ، مذهبی و ملی افغان ها منبع روانی و عقیدوی تغذیه جنگ به شمار میرود . درین هم شکی نیست که ازین احساسات انبوهی از گروه های سیاسی ـ مذهبی دنیای اسلام برای کشانیدن مقاومت و جهاد مردم افغانستان در یک مقابله عمومی با دنیای غرب مسیحی بهره برداری کرده راهی هستند .
   صفوف مقاومت با تعبیه عناصر رنگارنگ برخاسته از بستر جهاد در سطح جهان ، هرچه بیشتر متورم شده است  : مقاومت به صفحات شمال کشور گسترش یافته و به تدریج کشور های همسایه را متآثر گردانیده است .
 2  ــ وجود اختلاف در صفوف مقاومت و نیرو های مهاجم :
  وجود اختلاف را در میان صفوف مقاومت از یک طرف  و ائتلاف نظامی خارجی  نباید از نظر انداخت :
 ــ  اختلاف در صفوف مقاومت بیشتر ناشی  از تنوع فرهنگی  دنیای اسلام است  تا شیوه تعبیر جهاد . در افغانستان حلقه های نظامی و فرهنگی ائتلاف به شیوه مسیونر های مسیحی قرن  19 عمل میکنند : یعنی صدور و اشاعه ارزش های تمدن مسیحی ،  در صورت ضرورت به زور برچه . این نحوه برخورد موجب شده است  که  علی الرغم اختلاف تکتیکی میان گروه های رنگارنگ ضد تهاجم نظامی قوای ائتلاف ، آنها به استمرار  جنگ ، منطق و تسلسل تاریخی ( تقابل اسلام و مسیحیت در جنگ های صلیبی )  قایل شوند و لااقل در ادامه آن اختلافات جزئی  خود را کنار بگذارند .
  با تآسف که جنگ برای ایجاد جامعه نمونه به مقایسه کمک به رشد اقتصادی در ارجحیت قرار دارد . مصارف جنگی قوت های ائتلاف 50 مرتبه بیشتر از مصرف کمک به انکشاف اقتصادی است . این امر عامل مزید به متورم شدن صفوف مقاومت شده است .
ــ  اختلاف ، درز و دو دلی در ستراتژی جنگی قوت های ائتلاف بیشتر از اختلاف در موضع جنگی مقاومت مسلح است . و آنهم عوامل مختلف دارد :
  ...  مصارف گزاف جنگی
  ...  تلفات زیاد انسانی دو طرف
  ...  فروکش کردن هیجان ناشی از حادثه نویارک که امریکا خود را قربانی بیگناه حادثه معرفی میکرد .
  ...  اوجگیری احساسات ضد جنگ در دیموکراسی های لیبرال در میان مردم .
  ...  قوت گرفتن این مفکوره در افغانستان و بیرون آن در اینکه افغانستان تحت اشغال است و ائتلاف ضد تروریزم با مقاومت تاریخی پشتون های افغانستان و به تدریج سائر اقوام کشور مواجه اند .
 3  ــ  ایجاد حاکمیت ضعیف،پل عبور به سوی بالکان سازی آسیای مرکزی :
    قوت های ائتلاف هیچگاهی به ضرورت داشتن یک حاکمیت مرکزی برای  کشور یکه معروض به پاشیدگی های چار دهه جنگ است توجه نکرده اند . این هم دلیل دارد :
  ممالک عضو ائتلاف نظامی برای تطبیق پلان های خود در افغانستان و از راه افغانستان در منطقه به ایجاد حاکمیت حرف شنو ( دست لوت )  ضرورت دارند .
این حاکمیت  هرگاه با زرق و برق دیموکراسی  پیچانیده شود ، میتواند  مدرکی برای صدور موفقانه ! ؟ دیموکراسی هم قیاس شود ، مورد امتثال برای دیگران باشد و تا حدودی اشغال را قابل هضم بسازد .
  حکومت ایدیال غرب در افغانستان باید از موضع دفاع منافع ملی با ائتلاف برخورد نکند . در برابر جنایات جنگی قوای ائتلاف سکوت نماید . چنین حکومتی هرگاه نهایتآ آماده برای تجزیه احتمالی افغانستان باشد ، این که چه بهتر .
  شکل دادن چنین حاکمیتی بدون درهم شکستن مقاومت اقوام پشتون دو طرف خط دیورند (  درین اواخر به حساب تقسیم کار وظیفه کشتار پشتون های آنسوی دیورند به پاکستان در بدل دریافت پول محول شده است ) که ستون فقرات نظام های مرکزی و با ثبات دوران صلح را در کشور تشکیل میکردند ، امکان پذیر نیست .
    ممالک غربی به بهانه مبارزه با تروریزم قصد تخریب ساختار های سنتی جامعه اسلامی و قبیلوی افغانی را از طریق عملیات نظامی دارند ، تا ارزش های عقیدوی خود را به زور سرنیزه بالای یک جامعه سنتی و قبیلوی تحمیل کنند و  زمینه حکومت کردن را به مودل غربی در کشور مساعد بسازند .
    پرچم داران صدور دیموکراسی که در پیاده کردن اصول دیموکراسی جنگ سالاران ، جنایت کاران جنگی و برخی تعلیم یافته های فحاش و فروخته شده  را به خدمت گرفته اند ، در برابر خون هایی که طی 8 سال ریختانده اند و جنایاتی که در جریان جنگ مرتکب شده اند ، یک سر موئی احساس مسئولیت نکرده اند . چه تصور میکنند که با ملک بی صاحب سر و کار دارند .
    کامپاین انتخاباتی ریاست جمهوری تا حدود زیادی مقاصد پنهانی قوای ائتلاف را از عمق به سطح کشاند :
  وقتی امریکا و انگلیس اجندای کاری یکی از کاندید های ریاست جمهوری را به استقامت پیاده   کردن نظام پارلمانی و  تقویت اورگان های محلی شکل د اده  و  کامپین انتخاباتی را در محتوای تقابل اقوام شمال و جنوب سازمان میدهند ، ( خداوند کای ایده نماینده م ، م  را برکت بدهد که با این پلان اظهار مخالفت کرد )  ، قصد آنرا داشتند  تا
در کارزار افغانستان با طرف های انعطاف پذیر در تطبیق پلان های خود مواجه شوند تا یک حکومت مرکزی ، مسئول ، حسابده ، حسابگر  و حسابگیر .
  قابل تذکر است که طی 8 سال علی الرغم اظهار نگرانی از جانب افغان ها در رابطه به خطریکه متوجه تمامیت ارضی افغانستان است ، عبارتی و حتی حرفی از جانب مسئولین ملکی یا نظامی قوت های اشغالگر در اینکه تمامیت ارضی کشور پاسبانی و ضمانت میشود به آدرس افغان ها ، بیان نشده است . جا به جا سازی ضمانت حفظ تمامیت ارضی   در چوکات  یک معاهده بین المللی که خواب و خیال است .
  در فضای سوء ظنی که طی 8 سال  خلق شده است ، مقاومت محدود طالب به جنبش آزادی سراسری برای نجات افغانستان تبدیل گردیده و ناسیونالیزم افغانی در پیوند با جهاد مسلح در بسیاری جبهات ابتکار جنگ تحمیل شده را بدست گرفته است .
  4  ــ   جنگ با تروریزم ! معادله چند مجهوله : 
  واقعیت اینست که مبارزه با تروریزم  با احساسات مذهبی و ملی در افغانستان ، عراق ، فلسطین ، لبنان و غیره در تقابل  قرار گرفته است . ازین گذشته شماری از گرو هائیکه تروریست نامیده میشوند چون حماس ، حزب اله ، لشکر مهدی و ...  با تطبیق پروگرام های کمک اجتماعی مثل ایجاد مدارس دینی با تجهیزات لیلیه ، تاسیس دارالمساکین ها ، دارالایتام ها ، مراکز صحی و غیره در میان توده ها نفوذ کرده اند . طالبان افغانی از طریق اعطای خدمات قضائی به مردم با حاکمیت در رقابت قرار گرفته و با تحریک احساسات مذهبی و ملی ،  خود را در پناه حمایت ولس قرار داده  اند .
  اشخاصیکه طرح عملیات ترورستی را سازماندهی میکنند در میان مردم پراگنده میشوند و از حمایت مردم بهره مند میگردند . قلع و قمع شان ایجاب عملیات وسیع نظامی را در بین مردم میکند .   تلفات مردم بیگناه ناشی از عملیات نظامی و تحقیر شان موجب برانگیختن خشم آنها میگردد . در آتش همین خشم و انتقام است که تروریزم بارور میشود .   بنآ جنگ با تروریزم جنگ با خشم و قهر عامه مردم است .
 ( این شیوه عملیات ابلهانه ، بزدلانه و جنایت کارانه هم اکنون در مارجه رویدست است که ازان حکومت فاسد جنگ سالار کابل به مثابه افزار فشار علیه مخالفین در مذاکرات آینده برای تحکیم موضع و بقآ خود بهره برداری  مینماید  . عملیات در شرایطی سازماندهی میشود که طالبان طی اعلامیه های اخیر به تکرار به احترام حقوق بشر و حقوق زن تعهد سبرده و اطمینان داده اند که یک افغانستان آزاد آینده امنیت هیچ کشوری را تهدید نخواهد کرد . انها بار بار گفته اند که در تلاش دفع تجاوز اند نه احراز قدرت سیاسی . )
  مبارزه با تروریزم به شیوه ایکه آغاز شده است ، نا موفق است . زیرا :
   ــ   مبارزه با تروریزم تمسکی برای نقص حق حاکمیت ملی کشور ها شده است .
   ــ   موقعیت جغرافیایی عملیات ترورستی از ممالک غربی  به کشور های اسلامی انتقال داده شده ( شاید به نظر ائتلاف نظامی این را بتوان قرینه موفقیت جنگ ضد تروریزم ، حساب کرد )   و در اخیر الذکر به شدت رو به افزایش است .
   ــ   بدنبال کامپاین ضد تروریزم به نیروی حکومت ها و سازمان های استخباراتی  افزود شده و از صلاحیت پارلمان ها و سائر اورگان های کنترول کننده اجراآت حکومت ، کاسته شده است . موازین حقوق بشر نقص گردیده و بدنه دیموکراسی آسیب دیده است .
   ــ   مقابله با تروریزم با تخلف کامل از قوانین جنگ جریان یافته است .
   ــ   در جنگ با تروریزم مصارف گزاف اختصاص داده شده است . این در حالیست که در جهان فقر ، بیسوادی ، مرض و الودگی محیط زیست بیداد میکند .
  کشور های غربی جنگ با تروریزم را باید با مقابله  با تضاد هائی که خود خلق کرده اند ، آغاز کنند :
   ــ   تضاد میان شمال و جنوب . بین ثروت و فقر .
   ــ   تضاد بین حمایت از دیکتاتور ها و جنگ سالاران و دشمنی با دیموکرات ها و ناسیونالیست ها .
   ــ   تضاد در سیاست خارجی مبنی به پشتیبانی از برخی کشور های دشمن با اسلام  و خصومت و حتی اشغال ممالک اسلامی  .
  درین حال بی جا نیست گفته شود که یگانه متحد القاعده و تروریست سیاست خارجی بیموازنه برخی کشور های غربی  بخصوص در برابر دنیای اسلام است .
  و در اخیر حرفی هم به آدرس امریکا که جنگ افغانستان را رهبری میکند  و میخواهد  شکست سیاسی خود را در جلب حمایت مردم  از حضور نظامی  با افزایش قوا و تشدید جنگ جبران کند :
 «  قوت و ظرفیت یک لیدر شپ جهانی در شناخت واقعیت ها و اعتراف به اشتباهات خود است نه اصرار روی آن و تحمیل نظر خود بر دیگران از راه جنگ .
  افغانان میتوانند در جنگ و صلح شریک خوبی برای دیگران باشند . به شرط انصراف جانب مقابل  از زورگوئی و رعایت اصول در مناسبات بین المللی .