تعهد به روشنگری، یگانه راه نجات از تفرقه و نفاق


  • 4 کاله دمخه (21/09/2020)
  • مجيد قرار
  • 1118

 با اینکه افغان‌ها از لحاظ طرز زندگی به دو طبقه‌ی شهری و دهاتی تقسیم می شود؛ اما اکثریت قاطع افغان ها از لحاظ طبیعی از یک نوع یکرنگی و مشابهت باهمی خاص برخوردار هستند. 

به خصوص در روستاها که حدود هشتاد در صد جمعیت کشور در آن زندگی می‌کنند، از طرز فکر تا به شیوه‌ی زندگی، تا به ارزش های اجتماعی و  مذهب، تا به غذاها و نحوه صرف آن، تا به طرز لباس، عبا و عمامه، تا به واسکت و پکول، همه ابعاد فرهنگی زندگی مردم مشابه و مشترک است . 
از جانب دیگر، شیوه زندگی شهرنشینان ما نیز از شیوه زندگی شهرنشینان سایر کشورها متفاوت اند. 
به همین دلیل، کابلی، مزاری، هراتی در آن و این سر دنیا قابل شناخت هستند. 
یگانه تقسیم عملی و عینی بین مردم افغانستان، همانا تقسیم گرایش به فرهنگ شهری و یا فرهنگ دهاتی است.  
از این لحاظ، مردم دهات، هر چند با هم در شیوه زندگی تفاوت‌های اندکی داشته اند، اما این تفاوت بین ده نشینان مناطق مختلف افغانستان نسبت به تفاوتی که بین ده نشین و هر شهرنشین وجود دارد، کمتر و ناچیزتر است. 
بطور مثال، پشتونی که به جاجی میدان پکتیا تعلق دارد، و شهر نشین شده است، بایک تاجک شهر نشین فاصله کمتر، اما با شخصی از قبیله اش در جاجی میدان فاصله بیشتر دارد، و بالعکس. 
چیزی را که شرح کردیم، دیدگاه عینی و عملی را تمثیل می‌کند، نه دیدگاه ذهنی و سیاسی را. این دیدگاه تا بحال، به این شکل درک و شرح نشده است. 
بالعکس، دیدگاه ذهنی و سیاسی راجع به شکل تقسیم جامعه افغانی در مقایسه با دیدگاه عینی و عملی بیشتر مطرح و مورد نظر بوده است.
بر اساس دیدگاه عینی و عملی، بزرگترین و برجسته ترین تفاوتی که می‌تواند جامعه افغانی را تقسیم کند، همانا تقسیم دهاتی و شهری است. 
اما بر اساس دید ذهنی و تلقین شده سیاسی، ده‌ها تقسیم کوچک و بزرگ وجود دارند که در حقیقت، فراتر از عنون و نام، وجود خارجی خاصی ندارند ولی بدلیل درک مردم از جامعه و ارزش های خویش، باعث بدبختی‌های فراوان در جامعه افغانستان گردیده اند.
شگفت انگیز این است، تفاوتی که عینی، محسوس و قابل لمس است، با آنکه تفاوت است، ولی آنقدر مشکلات ببار نیاورده است.
مردم شهر با مردم دهات مشکل چندانی نداشته اند، اما تفاوتی که وجود خارجی ندارد، فقط و فقط ذهنی، سیاسی و غیرقابل لمس است، باعث مشکلات فراوان، منازعات و حتی جنگهای خانمانسوز در این خاک شده است.
از لحاظ شریعت، اساس زندگی انسانی، شهرنشینی است.  پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم وقتی از مدینه به یثرب مهاجرت کرد، آنجا را مدینه یعنی شهر نامگذاری کرد و اولین عملی را که در آنجا انجام داد، تهیه و تصویب میثاق مدینه بود. 
میثاق مدینه یک میثاق شهروندی بود که اساس آن نه دین، نه ایدیالوژی، و نه هم هیچ نوع معیار ذهنی دیگری بود. 
بالعکس، این معیار بر اساس حقوق شهروندی استوار بود. تحت این میثاق، مسلمان، عیسوی و یهودی مدینه حقوق و وجایب مساوی داشتند. هیچ یکی از لحاظ بشری، بر دیگری برتری نداشت و بر اساس این میثاق همه و همه باید به همزیستی مسالمت آمیز شهری تن می دادند.
از لحاظ منطقی، منطق ارتقا و تکامل انسانی نیز ایجاب میکند تا انسان ها به تدریج از زندگی طبیعی جنگلی و خودسر به زندگی قبایلی و از آن  به یک زندگی قراردادی، قانونی و اصول گرای شهری، که همزیستی استوار بر اخلاق شهری معیار آن باشد، انتقال یابند.
محرک این انتقال و تغییر از لحاظ جامعه شناسی روشنگری اذهان است. انسان مسوولیت شناس بدون روشنگری به وجود نمی آید.
توسعه شهرنشینی و اخلاق شهری در افغانستان، نسبت به تمام کشورهای مسلمان نشین آسیای میانه و جنوب پیشینه دراز و عمیق تاریخی و اجتماعی دارد. 
از لحاظ تاریخی، رشد و توسعه فرهنگی و علمی در این منطقه باعث به میان آمدن فرهنگ شهرنشینی دارای اصالت تاریخی خاص گردیده است که نظیرش در منطقه کمتر قابل دید است. 
اما متاسفانه، جغرافیا و موقعیت افغانستان منحیث معبر فاتحان بخصوص در سه صد سال گذشته به میراث فرهنگی افغانستان صدمه های جبران ناپذیر وارد نموده است که جدیترین آن را میتوان صدمه ناشی از آشوب جهادی و طالبی یاد کرد.
کودتای نامیمون کمیونستی و در مقابل آن آشوب جهادی در افغانستان آغاز از بین رفتن پایه‌های اساسی فرهنگ عریق، اصیل و تاریخی شهرنشینی در افغانستان بود. 
مجاهدین و سپس طالب ها، اکثریت شان را ده‌نشینان محروم، عقده مند، و افراطی تشکیل می‌دادند. 
آنها، سیستم‌های عنعنوی افغانستان را، که در طول تاریخ، از زندگی شهری ما محافظت کرده بودند، از میان برداشتند. آنها سیستم قبیلوی را که محافظ ارزش های سیکولار در جامعه افغانی بودند، به اشاره پاکستان از میان برداشتند، و یا تضعیف کردند و استبدادگران چپ و راست، هزارها افراد با رسوخ قبیلوی، اهل تصوف، خان و ملک را، که از سیستم عنعنوی محافظ ارزش های شهری در افغانستان حمایت می کردند، ترور و بیرحمانه قتل نمودند.
قبلاً یادآوری کردم که شهرنشینی فرهنگ وارداتی نبود، بلخ، غزنی، هرات، کابل و سایر شهرهای بزرگ جهان اسلام دارای هزارها سال تاریخ شهرنشینی، توسع و تنوع فکری، و تمرین آزادی های فردی اند، اما عناصر افراطی طی چهار دهه اخیر شهرنشینی و فرهنگ آن را همواره غرب زدایی و کمونست زدایی توصیف نمودند و آنرا به نام اینکه فرهنگ وارد شده بیگانه است، به دیده حقارت نگریسته اند.
چهارده سال گذشته، که جامعه جهانی به تلافی نسبی زیان های ناشی از مداخلات شان در جریان جنگ سرد و حملات اتحاد شوروی پرداختند، زیربنای فزیکی شهرهای ما ساخته شد، اما زیربنای اخلاقی جامعه آنطوری که لازم بود، مورد توجه قرار نگرفت.
از یک سو سرازیرشدن موجی از باشنده گان مربوط به ولایات و ولسوالی های خاص به شکل کتلوی، با حفظ گروپ ها و باندهای قبیلوی و منطقوی شان، و از سوی دیگر، فقدان عنصر تربیه در سیستم تعلیمی و تحصیلی افغانستان باعث شده است تا اخلاق شهری مغلوب و فرهنگ شهری زیر پا گردد. 
انتقال از زندگی طبیعی کوچیگری، قبیلویت، خیلگری و ده نشینی به زندگی قراردادی، قانونمند و عصری شهری، به معنی انتقال مردم از دهات به شهرها نه، و یا تبدیل خانه های گلی به خانه های سیمنتی نیست، بلکه به معنی توسعۀ روحیه و اخلاق قانونمندی، احترام به حقوق و وجایب اتباع منحیث اتباع، با صرف نظر از هویت های فرعی آنان و حاکمیت قانون مطلق قانون در سطح دهات و روستاها می باشد. 
همانطوری که قبلاً ذکر شد، این امر مستلزم  بلند بردن سطح آگهی مردم و تعهد تحصیلگران به جریان روشنگری می باشد. این جریان باید بحث های وسیع را در عرصه های مختلف، به شمول تجدید فکر دینی و زیربحث قراردادن ارزش های فرهنگی و اجتماعی باشد. 
ترویج فرهنگ شهرنشینی، به دلیل منطق واقعی ایکه انگیزۀ آن را فراهم می کند، جامعه را به سوی نزاع نه، بلکه به سوی وحدت فکر و نظر سوق خواهد داد. بالعکس، تحمیل و تعمیم ایدیولوژی های سیاسی و مذهبی، ارزش های قبیلوی و فرقوی همواره باعث ایجاد منازعات و تصادمات در جامعه گردیده است.
نتیجه ای که از این بحث بر می آید این است که مردم افغانستان بویژه جوانان افغانستان باید به عوض گرایش به تقسیمات قومی، ایدیالوژیکی، سمتی و فرقوی تعهد به جریان روشنگری را در اولویت قراردهند. 
بدین اساس، جوانان افغان باید هویت های فرعی قومی، قبیلوی و فرقوی خود را کنار گذاشته، در مقابل قوت های عقبگرا و ضد روشنگری منحیث عضو قبیلۀ بزرگ و با ارزش روشنگری  بایستد، و از جریان روشنگری، که قوۀ محرکۀ قانونمندی و احترام به وجایب و حقوق می باشد، دفاع نمایند. 
سرخط ورځپاڼه