وزارت معارف، یکی از وزارت های کلیدی است که نقش مهم و اساسی برای پرورش و تعلیم و تربیه نسل جوان بازی می کند. نسل آینده باید از دوران مکتب و از همان صنوف اول عشق به وطن و پشت کار برای آبادی وطن را بیاموزند. در همین صنوف اول باید بیاموزند که تحصیل و تلاش برای استفاده از آن، دو ابزار مهم برای آبادی کشور است.
مکتب زینه اول و سنگ اول ساختن اندیشه و فکر نسل آینده است، اطفال امروز، آینده سازان فردا اند و سرمایه گزاری برای رشد استعداد آنان، مهم ترین سرمایه برای آبادی کشور خواهد بود. اما در شرایط کنونی، به نظر می رسد که هیچ توجهی به تعلیم و تربیه صنوف ابتدایی صورت نمی گیرد. اطفال خورد با وضعیت نامناسبی به مکتب می روند و می آیند، بسیاری از آنان در صنوف دوم و سوم قادر به نوشتن نام شان نیستند!
من مدتی معلم بوده ام و به خوبی با شوخی های طفلانه شاگردانم عادت کرده بودم، هرگز فراموش نمی کنم روزی که در بیگ یک شاگردم، غیر از نان هیچ چیزی پیدا نکردم! آنچه این شاگردان نیاز دارند، دلسوزی و سختگیری در تعلیم و تربیه شان است. روزی گفته های خواهر کوچکم که صنف چهار مکتب بود، سخت مرا تکان داد. یکی از استادان آنان، از موی یکی از هم صنفی هایشان گرفته و آنقدر سرش را به میز زده بود که خون از بینی و صورت این همصنفی شان جاری شده بود، خواهرم گفت که آن همصنفی شان دیگر هرگز به مکتب نیامد و نباید هم می آمد!
در چنین شرایط، نه تنها نسل آینده به علم آموزی تشویق نمی شوند، بلکه به بدترین شکل ممکن از مکتب و درس دلزده می شوند. اکثر استادان صنف های اصول صنفی به جای توجه و تلاش برای آموزش دادن شاگردان شان، کوشش می کنند آنان را با زدن تنبیه کنند.
متاسفم از گفتن این جمله که بسیاری از کانکور زدگان در نهایت معلم مکتب می شوند، معلمی شغلی بسیار بسیار آسان تلقی شده و همه کسانی که فکر می کنند استعداد و توانایی کارهای دیگری را ندارند، تلاش می کنند به معلمی رو آورند، البته در اینجا پوزش می خواهم از استادانی که به سختی در راه تعلیم و تربیه نسل آینده تلاش کرده و می کنند، اما مخاطبم اکثر استادانی است که هدف شان از معلمی، فقط کسب درآمدی با شرایط ساده و آسان است.
به باور من، معلمی باید یکی از مهم ترین مشاغل به شمار رود، زیرا آینده سازان زیر دست معلم تعلیم و تربیه می شوند و معلم می تواند نقشی اساسی در آینده شاگردان بازی کند.
اما وظیفه وزارت معارف در این میان چیست؟ جذب استادان، گرفتن پلان های درسی از آنان و پرداخت معاش؟
اما من فکر می کنم این وزارت باید برنامه های تازه ای برای آموزش معلمان ترتیب دهد تا استادان مکاتب شیوه برخورد و رفتار با شاگردان را بیاموزند و سپس به صنف های درسی بروند. معلم باید به شغلش عشق بورزد، زیرا چنین شغلی تاثیر مستقیمی بر آینده کشور می گذارد.
وزارت معارف باید استادان را نه بر حسب نمره ای که در امتحان می گیرند، بلکه بر اساس نمره ای که شاگردان به معلم شان می دهند، مورد ارزیابی قرار دهد و هر روز باید به معلمین گوش زد شود که چه شغل مهمی را پیش می برند. این وظیفه مهم باید معاش خوبی هم داشته باشد، زیرا معلمی که نتواند از پس مصارف زندگی خودش برآید، نمی تواند عشق به وطن را در دل شاگردانش بکارد.
بنابر این امیدوارم که وزارت معارف توجه جدی به آموزش اصول صنفی در مکاتب بکند، زیرا اصول صنفی اساس و پایه آموزش است و از اینجاست که می توان شاگرد را در مسیر درست قرار داد.