- 4 کاله دمخه (21/09/2020)
- احمد سعیدی
- 1200
قتل، کشتار، اسارت و اهانت راه حل بحران افغانستان نیست، استفاده از نیروهای خارجی به خاطر سرکوب مخالفان، بحران افغانستان را عمیق تر میسازد. ریشههای تشنج و بحران باید بازنگری شود و در سیاست حل بحران و رفع خشونت در کشور تجدید نظر صورت گیرد، چون این راه به کعبه منتهی نمیشود و این کاروان در مسیر مخالف خواست و مرام جامعه در حرکت است.
1:- افغانستان جامعه بافته وقبایلی است، تصرفات مثبت و منفی تنها بالای یک فرد و فامیل محدود اثر نمیگذارد، بلکه اثرات آن فراگیر بوده، دهات و مناطق وسیع را متاثر میسازد. روی همین دلیل است که میگوییم قتل و کشتار، اسارت و اهانت راه ختم بحران افغانستان نیست.
افغانستان این بخش از بحران خشونت و کشتار را بار بار تجربه نموده است؛ اما هرگز این جادهی خونبار به انتهای سعادت بار منتهی نشده است؛ اما برعکس ادامه این وضعیت در درازای تاریخ افغانستان، راه را به سوی انارشیسم و ملوک الطوایفی هموار ساخته است که علت عقب ماندگی افغانستان ادامه جنگهای خانمان سوز قومی و منطقوی و تاریخ خونبار آن میباشد که همیشه از اشغال و تجاوز به افغانها به میراث مانده است.
الف:- قتل و کشتار: وقتی رادیو افغانستان، آژانسهای خبری، سخنگویان وزارت دفاع و داخله و سخنگوی نیروهای حافظ صلح در افغانستان خبر کشته شدن دهها تن از مخالفین را در فاریاب، موسی قلعه، قندوز یا کنر و زابل به نشر میرسانند و سخنگویان وزارت دفاع و داخله گاهی با افتخار اعلام میدارند که اجساد دشمن در میدانهای نبرد باقی مانده است و تلفات جانب دولت را نیز کم و بیش به محاسبه میگیرند، این اخبار که رجز گونه به مطبوعات سپرده میشود، شاید از نظر دولت مردان ما فتح و پیروزی به حساب آید؛ اما من که نشر این نوع اخبار را از زمان تجاوز روسها تا جنگهای کابل با دولت مجاهدین و از ظهور تا سقوط طالبان، تا این لحظه شاهد بودهام، واقعیتهای درد ناک در صفحه خاطرم نقش می بندد. من تجربه این چنینی دارم.
با خود میگویم درست است که طی هفتهیی که گذشت دست کم 300 تن بنام مخالفان رژیم به قتل رسیده اند؛ اما این سوال برایم پیش میآید که این کشتهها هر کدام لااقل یک و یا دو برادر دارند و از آن گذشته هر کدام مربوط به تبار و قبیله اند که ننگ و خون قومی را به اساس سنتهای رایج در افغانستان واجب میدانند آیا برادران، اقوام و ورثهی مقتولان در کنار دولت استاد میشوند ویا در سنگر مخالفان جای اقارب خود را پر مینمایند؟؟
ب:- مسله دیگر که جز بحران جاری کشور است همانا موضوع هلاکت افراد ملکی، اسارت و اهانت در افغانستان میباشد که به نوبه خود به توسعه و گسترش تنشها و خشونتها در افغانستان دامن میزند.
پر شدن محابس دولت و زندانهای پایگاه خارجیها و زندانهای شخصی و انفرادی نیروهای حافظ صلح در افغانستان و زندانهای گوانتانامو و برخورد اهانت بار با محبوسین شکنجه و آزار جنسی و بی حرمتی به کلتور و عنعنات وعقاید مردم معضل افغانستان را پیچیده تر میسازد.
از یک دوستم که باشنده ارزگان و شخص تحصیل کردهیی بود پرسیدم چرا جنگها و برخوردها در ارزگان در این روزها دوباره شدت پیدا کرده و هر روز طالبها بیشتر از گذشته فعال میشوند در حالیکه دو سال قبل وضعیت امنیتی بهتر بود؟
در جواب گفت راستش را بگویید دولت و دوستان خارجی خودشان به فاکولته طالب سازی تبدیل شدهاند پرسیدم چطور؟ گفت اول چند تن مردمان با نفوذ و معتبر را به اشاره مخالفانشان از خانه کشیدند به پیش روی مردم ایشان را لت وکوب کردند خانههای شان را تلاشی و خودشان را به کابل بردند بعد از اذیت و آزار و توهین و لت وکوب رها ساختند به مجرد که دوباره برگشتند خود را بی آبرو احساس میکردند علاقه زندگی به محیط را نداشتند همان بود که منطقه را ترک کردند و از همین زندگی مرگ را بهتر گفتند چندی بعد یک تعداد از زندان گوانتاناما رها شدند بعد از ینکه بخانه آمدند به طالبان از طرف شب به آنها تماس گرفتند و بدیدن شان آمدند و آنها را منحیث طالبان رسمی استقبال کردند.
ج:- بر خورد تحقیر آمیز و اهانت بار با متنفذین دلیل دیگر بر طالب گرایی است در کشورهای غربی جامعه ارباب سالاری و ملا سالاری وجود ندارد و به عبارت دیگر مردم به شریف و وضیع تقسیم نشده؛ اما در افغانستان ملا و موی سفید جایگاه خاص را در بین مردم دارند که اهانت به هر فرد از این دو قشر توهین به کل قریه و قوم به حساب میآید.
لذا ایجاب میکند متخصصان و تکنوراتهای کشور عوامل و انگیزههای گسترش خشونت و جنگ را در افغانستان مجددا باز نگری نمایند و در رفع آن از ابزار معقول وموثر استفاده نمایند و الا بحران جاری کشور به حدی عمیق خواهد شد که کشور را باری دیگر به تاریخ پر آشوب گذشته آن پیوند دهد.
این شعار متحدالمال که القاعده و طالبان دشمنان افغانستان اند و از طرف منابع خارج از مرزهای افغانستان حمایه میگردند مشکل را حل نمیسازد.
نه دولت افغانستان بر تمام مناطق تسلط دارد که ساحه فعالیت مخالفان را محدود سازد و نه حکومت پاکستان بر تمام مناطق مرزی حاکمیت دارد و اگر داشته باشد هیچ نوع التزام و تعهد رسمی در مبارزه با طالبان از پاکستان گرفته نشده و همکاری پاکستان در این زمینه در حد اخلاقی و یا منافع خودش خلاصه میشود.
پیوستن به طالبان بخاطر فشار مالی: به اساس گذارش گت کلارک خبر نگار بی بی سی
سال پيش نيروهای امريکايی ادعا کردند که در افغانستان بر طالبان پيروز شدهاند؛ اما در سال گذشته درگيریها شدت گرفته و ميزان تلفات بالا رفته است.
در ولايت زابل با يک رزمنده طالبان برخورد کردم که گفت اگر هويت او را فاش نکنم حاضر است با من گفتگو کند.
او ۲۸ ساله بود؛ اما به خاطر زندگی سختی که پشت سر گذاشته بود، بسيار مسن تر به نظر میرسيد.او با خوشرويی و نشاط از درگيری با نيرومندترين ارتش جهان حرف می زد.
او آشکارا گفت که به خاطر پول و امرار معاش به ارتش مجاهدان (طالبان) پيوسته است: "آنها به من حقوق، لباس تازه، کفش، موتورسيکلت و يک تفنگ کلاشنيکوف دادند تا هفت يا هشت روز در ماه برای آنها بجنگم."
اين مرد در زمان حکومت طالبان در افغانستان، به کشور همسايه پاکستان گريخته بود و بدترين شرايط را تحمل میکرد.
اما وقتی پس از سقوط طالبان به افغانستان برگشت، دريافت که می تواند با پيوستن به طالبان درآمد خوبی داشته باشد.
فقر و محروميت فراگير
پيکارجويان طالبان به زور اسلحه از مردم آذوقه دريافت میکنند. آنها به روستایيان میگويند: "شما بايد خوراک ما را تامين کنيد، چون ما به خاطر شما و در راه خدا جنگ می کنيم."
زابل يکی از فقيرترين ولایات افغانستان است. از امدادها و کمکهای بين المللی در اينجا خبری نيست.
سرپرست يکی از سازمانهای غير دولتی فعال در افغانستان عقيده دارد که تنها ۱۰ درصد از "مجاهدان" از روی ايمان و اعتقاد میجنگند و ۶۰ تا ۷۰ درصد آنها از روی نياز مالی به ارتش طالبان پيوسته اند.
برای نمونه، مقاماتی که پس از سقوط طالبان قدرت را در جنوب کشور به دست گرفته اند، از مقام خود سو استفاده میکنند.
محمد ابراهيم، وکيل سارنوالی و از اعضای کميسيون حقوق بشر که در ولايت هلمند فعاليت میکند عقيده دارد که بزرگترين مشکل در منطقه او دستگيریهای ناموجه است.
اتحاديه اروپا هم اسنادی دارد که دستگيریهای غيرقانونی، آزار و شکنجه زندانيان را تایيد میکند.
سرخط ورځپاڼه