- 4 کاله دمخه (21/09/2020)
- مصطفی «عمرزی»
- 1143
(مفت و رایگان اجازه دادیم وحدت فکری مردم ما، آسیب پذیر شود)
بخشی از کار های رسانه یی- فرهنگی و سیاسی در حاکمیت حامد کرزی، تبیین و روشنگری بر معضلاتی بود که حتی گاهی برای اغراض شخصی، صورت مساله را تحریف می کرد و دیدیم که بار ها از جریان بسیار مذهبی طالبان، چهره ی پشتونی ارایه دادند. مخالفان مسلح و دشواری های ناشی از حملات و انفجارات با چنان صورتی به تصویر کشیده شده اند که پنداشته شده است، اگر جلو این جریان سد نشود، بحران متداوم خواهد بود. در ظاهر از این حقایق نمی توان چشم پوشی کرد، اما تفکرات ایجاد شده که امروزه جامعه ی افغانان و منافع افغانستان را با جریان های مسلح به چالش می کشند، در نوع دیگرش که به عنوان کار مدنی عنوان می شود، از بس صدای یورش ها و ویرانگری های مخالفان مسلح را شنیدیم، از شنیدن آن ها عاجز مانده ایم، در شدت تخریب (درونکاوی) شاید خیلی بدتر از آن مخالفان مسلح باشد که آلت دست بیگانه گان اند و با تغییر سیاست ها، دیدیم که چه گونه طالبانی که در فقط 5 سال، امارت های تنظیمی را به گورستان ها مبدل کردند، در چند هفته، امارت اسلامی آنان سقوط کرد.
ما به عنوان متعهدان بر آزادی بیان و دیموکراسی ای که هرگز به درستی آن را تعریف نکردیم، فرصت های زیادی ایجاد کردیم تا دشمنان داخلی که همیشه ادای روشنفکر، فرهنگی و حزبی را می کنند، با در اختیارگیری وسایل ارتباط همه گانی، ذهنیت هایی را ایجاد کنند که از یک سو با پرداختن به مقال مخالفان مسلح، مساله را یک بُعدی ساخته ایم و از سوی دیگر، بی خیال شده ایم که مخالفان واقعی دیگر که زیر نقاب کار فرهنگی و رسانه یی کار می کنند، جبهاتی می سازند که شدت فشارش را در هنگامه های انتخابات، می توان حس کرد.
اگر جریان مخالفان مسلح با تهدیدات، خواسته ها و ویرانگری های فزیکی خویش، بخشی از معضلات افغانستان اند، خیلی مخرب تر از آنان، کسانی اند که وحدت فکری مردم ما را آسیب می زنند و تقریباً با سرمایه گذاری هایی که روی آنان صورت می گیرند، عناصر خراسانی، آریایی و پارسی (فارسی) را به درستی نشناخته ایم.
مخالفان مسلح که در موضع دشمنان متعهد بر ارزش های اسلامی قرار دارند، هرچه باشند، باور های دینی و تعلق خاطر آنان به میهن، هرگز به کسی اجازه نمی دهد بزرگ ترین خطر یا تهدید تمامیت ارضی کشور را به وجود آورند. جریان مخالفان مسلح افغانستان به ویژه در کسوت طالبان، در چنان زمانی به داد افغانان رسیدندکه با تجزیه و از همپاشی کشور مان، فاصله ی زیادی نداشتیم. قربانی ها و ایثار مجاهدین تحریک اسلامی طالبان افغانستان، ما را از شر چنان شر و فسادی نجات داد که در تاریخ ما، بی پیشینه بود. طالبان، تقاص اشتباهات سیاسی خود را دادند، اما حتی پس از سقوط امارت اسلامی آنان نیز از مفاد قربانی های آنان سود جستیم. اگر آقای کرزی را در زمانی به ریاست جمهوری افغانستان موظف می ساختند که تنظیمیان همانند سالیان جنگ های داخلی، نیرو و قدرت داشتند، شاید وی را با میل تفنگ وادار می کردند ضمن پرداخت باج، تمامی دار و ندار مملکت را در اختیار تنظیمیان بگذارد؛ چه بسا که ناگزیر می شد تا سرحد آن چه به نام دیموکراسی می کنند (نفی افغانیت) مُهر تایید بزند و طوماری را بپذیرد که در نقد پشتون های افغانستان (پخش اکاذیب) آن را تاریخ های واقعی می دانند؛ بنابراین، جریان مخالفان مسلح (طالبان) هم در گذشته و هم در حال، چنان که تحریف می کنند، نیست؛ اما چرا غافل مانده ایم که شماری با ظاهر شهری و ادعای فرهنگی و روشنفکری، چنان آسیب های بر پیکر ملت ما وارد کرده اند که اگر هراس از همان جریان مسلح مسلمان نباشد، کسانی که با نام های خراسانی، آریایی و پارسی می شناسیم، گاهی که وقاحت را به اوج می رسانند، یا افغانستان را بُرش هایی از کشور های همسایه می دانند که معلوم است باید تجزیه کنند، یا کشوری که خراسان خیالی چند مُرده شور بُرده می شود که نه فقط پیشینه ی خیالی دارد، بل با گونه ای از عقده ی حقارت، توانایی هایی دیگران را نادیده می گیرند و یا هم به افرادی مبدل می شوند که فکر می کنند که اگر طرح فدرال، حداقل خواب های خودمختاری غیر ضروری آنان در افغانستان را تضمین خواهد کرد، در این مسیر، از هیچ فرصتی تغافل نخواهند کرد تا سرزمین مان نفی شود.
در قانون اساسی افغانستان به صراحت قید است که هیچ حزبی با نام و عملکرد قومی، ایجاد شده نمی تواند، اما افراد معلوم الحالی که همه از معاضدت آنان با افغانیت آگاهی دارند، با نام «شورای سراسری تاجیکان»، فعالیت سیاسی می کنند.
مخالفان ما، فقط همان چند طالب مسلح نیستند که اگر موفق می شدیم مدیریت رسانه یی و فرهنگی خود را با وضاحت مشی در برابر دوستان خارجی، به درستی به جلو می بردیم، امروز تهدید امنیتی، مشکل اول ما نبود؛ بزرگترین مشکلی که می تواند این مملکت و مردم اش را آسیب بزند، همان جریانی ست که با نام کار در چهارچوب مدنی، رسانه یی و فرهنگی، بیش از ده سال است که به وحدت فکری مردم ما آسیب می زند و ما، مفت و رایگان اجازه دادیم هر غلطی که می خواهند انجام دهند.
کشور ما در ظاهر، شکل و یک پارچه گی خویش را حفظ کرده است، اما دقت در عمق مساله، این ناراحتی و حقیقت تلخ را نمایان می کند که پایه های این وحدت و یک پارچه گی که وحدت فکری مردم ما بود، به شدت متزلزل شده و وقتی نفی هویت ملی، بازاری می شود و مهمترین داعیه ها تغییر نام، تجزیه، تاراج اقلیتی- قومی و برپایی سیستمی ست که با بی شرمی شماری، عدالت را در نوعی از چپاول و توزیع نادرست قدرت (حاکمیت های ایتلافی) می داند، دلخوشی ها بر محتویات آهنگ های ملی یا سرود ملی، ضیاع وقت است.
دیدیم که در انتخابات ریاست جمهوری 1393 خورشیدی، عداوت به مرزی رسید که اعضای غیر پشتون تیم اصلاحات و همگرایی، چنان قیافه هایی گرفتند و چنان نمایشاتی به راه انداختند که متاسفانه با پشتوانه ی انبوه جمعیت، سخن آخر یا گسست را با تشبیهات ادبیاتی، پنهان نکردند؛ بدین لحاظ، تمرکز بر یک بُعد مساله ی معضل (طالبان) کاری ناسنجیده است و نباید از ستون پنجمی بی خبر باشیم که با استفاده از فرصت ها و نارضایتی های اقتصادی که تا مرز بی ایمانی می کشانند، مردم فقیر و آسیب دیده ی ما را انگیزه دهند که برخلاف واقعیت ها و تحمیل سیاست های بیرونی، افغانستان و افغانیت را مشکل بشاسند و بدون آن که از بهشت های وعده داده شده ی خراسانی، پارسی و آریایی سر درآورند، ندانند که افغانستان ما بخشی از جهان سوم است که هرچند بدبختی های ناشی از جنگ ها در این جا، معضل ویژه می آفریند، اما سایر دشواری های ما با آن چه در ایران، تاجیکستان و کشور های منطقه تراژیدی اند، فرقی ندارند.
مهاجرت های گسترده و زنده گانی در کشور های همسایه، فقط گروه هایی از آن افغانان محتاج و نادار را معرفی می کند که با تجربه در سایر بخش های جهان سوم، در برابر ادعا ها و وعده های ُخر و ُپفی (خراسانی) وقایه می مانند.
در کشوری که پیرامون وحدت ملی، تمامیت ارضی و منافع ملی، چند موضعی فکری (خراسانی، افغانستانی، تجزیه، فدارل و ...) وجود داشته باشد، چیزی که آینده ندارد، همان افغانستانی ست که حداقل در بیش از سه قرن، وجود داشته است.
برای دولتمردان، مسوولان و زعامتی که در این آشفته بازار فکرِی، در فکر ایجاد تاسیسات و زیر بنا ها و عمرانات اند، توصیه می کنم که اگر خود وقت ندارند و یا آگاهی های آنان، آنان را برای خطرات، بی خبر می گذارند، حداقل با جریان های کار کنند که همانند موضع ما، حرف واضح، منطقی، مستند و شفاف دارند و در برابر کشور و ملت، به شدت احساس مسوولیت می کنند.