پس از انتخابات اخیر پاکستان پرویز مشرف متحد ستراتژیک غرب در مقابله با تروریزم در موقعیت دشواری قرار گرفته است : فشار ذهنیت عامه و پارلمان در ترک موضع جنگی علیه ملیشیای اسلامگرای قبایل از یک طرف و فشار امریکا در ادامه عملیات نظامی فوج پاکستان و یا نظامیان امریکایی در مناطق قبایلی از جانب دیگر ، رئیس جمهور را بر سر دو راهی قرار داده است .
اوضاع وقتی پیچیده جلوه میکند که مشرف در انتخاب شرکای ستراتژیک خود میان امریکا و چین با ملاحظه معادله جدید قوآ ناشی از حضور موقتی و اقتضایی قوای خارجی در منطقه ، باید یکی را انتخاب کند . مسافرت 10 اپریل پرویز مشرف به چین در تلاطم حوادث داغ منطقه ازجمله گرایش های جدید سیاسی ناشی از انتخابات پاکستان و قضیه تبت پیغام کانکرت به آدرس ممالک غربی درگیر جنگ در افغانستان دارد : پرویز مشرف در صدد است شکست سیاسی را در داخل با دریافت امتیاز تازه ساختن پیوند گذشته ستراتژیک با چین جبران کند . رهبران دوکشور چین و پاکستان در تعاطی بیانات رسمی روی پیمان ستراتژیک تآکید کردند و به آن ابعاد نوی بخشیدند .
در وضع موجود مخرج مشترکی ظهور کرده است که مبنای واره داری برای نزدیکی بیشتر دو کشور قرار گرفته است : هردو از مداخله ممالک غربی عضو ائتلاف بین المللی مستقر در افغانستان در امور داخلی خود شاکی اند . پاکستان از بمباردمان قبایل توسط امریکا ( 1 ) ( آخرین آن در وزیرستان جنوبی یکی در ختم فروری و دیگری در اخیر مارچ در ساحه ایکه حکومت پاکستان با ملیشیای طالب پیمان عدم تعرض متقابل را امضآ کرده بود ) و چین از تحریک جذبات ملی در تبت دلخورده و نگران است .
ائتلاف نظامی بین المللی از نزدیکی پاکستان با چین از چند جهت اندیشه دارد :
ــ تقویت موضع سیاسی چین در حوادث اخیر تبت .
ــ بیرون شدن پاکستان از حوزه نفوذ ستراتژیک امریکا و غرب که نتیجه فوری آن تضعیف پوتانسیل با آنچه مبارزه ضد تروریزم خوانده شده است ، خواهد بود .
برای ایجاد فشار به پاکستان به قصد حفظ آنکشور در دایره منافع ستراتژیک و ژیوپولتیک غرب یا لا اقل باقی ماندن در موضع جنگی در قبایل ، دو حربه در دسترس ائتلاف بین المللی قرار دارد : اقتصادی و سیاسی .
ــ اقتصادی مستلزم قطع کمک های پولی و اقتصادی است که ممکن به وسیله چین جبران شود و تآثیر چندانی به جا نگذارد.
ــ سیاسی تحریک ناسیونالیزم پشتون و بلوچ واستفاده افزاری از قضیه کشمیر را احتوآ میکند . درین مورد غرب میباید سیاست خود را با موضع هندوستان هم آهنگ بسازد و عواقب وخیم آنرا در بی ثباتی
منطقه انتظار داشته باشد .
مسافرت 11 اپریل وزیر دفاع افغانستان به هندوستان و بازدید تحریک آمیز وی از جبهه جنگ کشمیر قصد ایجاد فشار به پاکستان را تعقیب مینماید که محرک آن هر چه باشد نتیجه فوری آن تشدید جنگ در جبهات افغانستان است .
انگیزه افغانی مسافرت وزیر دفاع معلوم نیست . اما اگر سایق این مسافرت طرح قضیه پشتونستان در دایره معادله جدید قوآ در منطقه باشد ، باید یاد آور شد که به مشکل میتوان تصور کرد که داعیه پشتونخوآ با پیاده کردن سناریوی فلم های « دارا سنگ » و « کاوبای » متحقق باشد . پشتونستان به شیوه مسالمت آمیز در پروسه انکشاف اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی قبایل به حمایت یک حکومت افغانی مستقل و ملی ساخته میشود نه بامعامله گری های اقتضایی با دیگران توسط یک حکومت وابسته.
بهر حال إ مرجع خارجی دستور دهنده مسافرت وزیر دفاع افغانستان در جبهه کشمیر از تنظیم این مسافرت تآمین چند هدف را در نظر دارد که دران خواست طرف افغانی قطعآ مطرح نیست:
ــ ارسال پیام عدم رضائیت از نزدیکی ستراتژیک پاکستان و هندوستان .
ــ قرینه سازی قرار گرفتن افغانستان و امریکا در جبهه هندوستان در صورت ظهور برخورد نظامی میان دو کشور بر سر معضله کشمیر .
ــ ایجاد فشار بالای پاکستان در ادامه عملیات نظامی در منطقه پشتونخوآ اما پاسخ فوری ایکه پاکستان بدنبال بازدید شاغلی وردک از جبهه کشمیر هند به افغانستان ارائه کرد عبارت بود از :
ــ کشتن 12 تن پولیس در ولسوالی سنگین
ــ ایجاد فشار به مهاجرین افغانی کامپ جلوزی در خروج قریب الوقوع از پاکستان
ــ حمله مخالفین به شرکت جاده سازی در سپین بولدک و قتل لااقل دو تن و زخمی ساختن سه تن
ــ کشتار جمعی کارگران سرک سازی هندی در ولسوالی شنکی
ــ ایجاد قیودات بیشتر در تورید مواد غذایی از طرف پاکستان، و
ــ حوادث دیگری که ممکن در راه باشد .
سوال اینست که مردم تا چه وقت کفاره وابستگی ها ، پایدوی ها ، جاه طلبی ها و ماجراجویی های حکومتی را بپردازد که به حربه کشتار مردم در دست دیگران تبدیل شده است ؟
آیا نمیشود میان بیطرفی در منازعه هند و پاکستان و الزامات دیکتاد ستراتژیست های خارجی تناسبی قایم کرد که طی آن منافع طرفین حفظ شود ؟
واقعیت اینست که افغانستان گروگان جنگ تحمیلی دیگران است . تا زمانیکه قدرت های خارجی در کشور مستقر است ، حکومت ضعیف و بی کفایت نگاهداشته شده کابل نمیتواند خود را از الزامات سیاست ائتلاف نظامی بین المللی کنار بکشد . در منازعه هند و پاکستان بیطرف بماند و به جنگ خانمانسوز نکته پایان بگذارد . این حکومت که در بطن آن سلول های ضد داعیه صلح هر چه بیشتر متورم میشود و برای دوام رسالت جنگی اش برای دوره آینده انتخابات ، آمادگی میگیرد ، نه شهامت استعفآ را دارد و نه هم جرئت رویارویی مذاکره به قصد صلح را با مقاومت مسلح .
چشم امید مردم افغانستان فقط در تغییر موضع سیاست قوای ائتلاف در افغانستان دوخته شده است . ائتلافی که بعد از اینهمه ریختاندن خون های ناحق ، به تدریج به واقعیت های جامعه افغانی آشنا میشود : با ملاحظه بن بست در جنگ و قوت رو به تزاید مقاومت ، صلح باید بوسیله جامعه بین المللی بر حکومتی که از خون مردم بیگناه طی 6 سال تغذیه نموده است تحمیل شود . « پایان »
( 1 ) بی تفاوتی حکومت کابل در بمباردمان قرآ و قصبات افغانستان از طرف قوای ائتلاف و مخالفت حکومت اسلام آباد با بمباردمان قبایل از طرف قوت های خارجی وجهه تمایز دو حکومت را تشکیل مینماید .