صدای پر طراوت ترنم و زمزمه هم خاموش شد
قمر ګل بلبل ترنم و موسيقی رخت سفر بی برګشت بست۔
از کودکی مفتون صدا و آهنګهايش بودم،آهنگهایی که پس از اولین اجرا گل می کردند و بر زبان های خاص و عام جاری می شدند.
"پر ما مينه
سترګی دې سرې دي
نن دې ډېر ژړلې دينه
پر ما مينه"
اين شعر بې قافيه, که نماد یا تاباوی یک شعر مکمل شرده می شود ، پيش از قالب شکنی های نيمايوشيچ در شعر فارسی قدامت دارد,اولين آهنګ قمرګل بود۔اين آهنگ بنیاد ساز و ساختار دنیای موسیقی و شمایل قمرگل را در چارچوب آن شکل بخشید وبه مثابه ی اولین گام بر نردبان عروج در دل های مردم وطنش، او را همیاری کرد.
خانواده ی قمرگل، نمیدانم از ولسوالی شیوه و یا دهکده ی شگی ولایت ننگرهار به بهسود آمده بود،برادر ارشدش خشنشیرین نام داشت و با دسته یی از هنرمندان محلی در مراسم عروسی و شادی مردم آهنگ می خواند. مردم به زودی نام خانشرین را فراموش کردند و خان شیرین به برادر قمرگل شهرت یافت.
روح ملنگ جان شاد باد که به گسترش ریتم و تال موسیقی در بین مردم خدمت بزرگی کرد و دهن هر للو و پنجوی ملا و چلی را در بد گویی موسیقی تا حدی بسته بود ولی با نهم بودند شماری مردان تعبدی زیر دستور تاجران دین، که موسیقی را عیب می دانستند، چی مانده که خانمی برآمد کند.اما وابستگان خانواده ی خان شرین بر خلاف ان، با برامد قمر گل در دنیای گسترده ی موسیقی می بالید و در هر جا از شنیدن توصیف مردم نسبت به خواهر شان احساس خوشی می کردند.
فرهنگ سازی در خانواده و محل از این جا هم آغاز می گردد که این خانواده در آن سهم بسزا گرفت.
پس از آن سال ها گذشت، قمرگل با استاد زاخیل پیوند زناشویی بست و مادر چند فرزند شد،اما راهش را ادامه داد و با اجرای نزدیک به هزار آهنگ ،بر چکاد موسیقی به مقامی دست یافت که بسیاری ها به آرمان آنست. یکی از دلایل رسیدن او بر این قله صدای بی مانند او بود که پس از لتا منگشکر در منطقه بدیل نداشت .امروز بانو قمرگل رفت ولی نام او و صدای او جاودانه باقی ماند.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
فاروق فردا