علامه عبدالحۍ حبيبي شعرونه
نام من عبدالحى ولد ملا عبدالحق اخوند زاده و از دودمان عالم معروف و جامع منقول و معقول مولوى حبيب اللّه مشهور به محقق قندهارى ام که داراى تاليفات فروان اند و در معقول و منقول از علوم دينى تا رياضى و فلسفه و منطق و اخلاق و هيئت و هندسه و نجوم کتب نافعى را با تحقيقات بکر به سه زبان عربى، فارسى و پشتو نوشته اند.
تولد من در محلۀ باميزايى شهر قندهار بتاريخ پنحشنبه ١٧ ربيع الثانى سنه ١٣٢٨ قمرى (مى ١٩١٠م، ثور ١٢٨٩ش) است. در سن طفوليت از سايۀ پدرى محروم شدم دروس ابتدائى را در مساجد شهر قندهار فرا گرفتم و بعد ازان در سنۀ ١٢٩٩ شمسى در مکتب ابتدائى شالمار قندهار داخل شدم و در سنه ١٣٠٤ ش شهادت نامه مکتب ابتدائى را گرفتم و به عمر ١٥ سالگى در يکى از مکاتب ابتدائى آن شهر بحيث معلم مرا پذيرفتند.
خانوادۀ ما از روزگار قديم محيط کتاب و سواد و دانش بود، از پدر جز چند کتاب و کلکسيونهاى جرايد سراج الاخبار افغانيه (کابل) و حبل المتين (کلکته) و کتب مرحوم محمود طرزى مدير (سراج الاخبار) که در کابل طبع شده بود چيزى ديگر بارث نبردم، مثنوى مولوى بلخى و ديوان خواجه حافظ شيرازى و گلستان و بوستان شيخ سعدى از کتابهائى بود که در همان سن طفوليت چشم من بآن آشنا شده بود، هنگاميکه در مکتب ابتدائى درس ميخواندم کتب ابتدائى صرف و نحو عربى و رياضى و هيئت و فقه و اصول فقه و منطق و مسير و مبادى بلاغت و عروض و قافيه را از عمزاده خود مرحوم عبدالواسع شهيد فرا گرفتم،وى فرزند مولوى عبدالرؤف قندهارى مؤسس اولين سراج الاخبار در كابل ١٣٢٣ق و از محبوسين مشروطيت اول ١٣٢٦ ق بود، که در عصر امانى رئيس پښتو مرکه و مؤسس مکتب حکام و قضات و بعد از آن رئيس ادارۀ تقنين و محاکمات شد - مؤلف تمسک القضات و حکمت اسلامى. اين دانشمند بصير و عاليمقام مرد نقاد و خطيب آتش زبان فداکارى بود، در ترتيب قوانين دولت که در همان اوقات نظام نامه ميگفتند آنقدر رشادت و فداکارى کرد، که بلآخر چون در سنه ١٣٠٨ ش قواى ارتجاع بمدد اجانب غالب آمدند او را بدهان توپ بستند، وى در تدريس راى خاص و اسلوب مستقيم و کوتاهى داشت و مرا در يکسال به مبادى آشنا ساخت.
استاد ديگر من علامه مرحوم مولوى ابوالوفأ قندهارى بود که در هند جنوبى در مدرسۀ نظاميه دکن مقام استادى فقه و قرائت کلام الهى را داشت و در انوقت در قندهار در مسجد خانوادگى ما سکونت ميکرد، وى مردى دانشمند و صاحب نظر بود، از درس اين استاد نيز در ادبيات و علم قرائت و کتبى که منتهيان ميخواندند فوائد فراوان بردم و دروس علم احاديث را از هر دو استاد سماع کردم.
در همين هنگام که در پيچ و خم صغرىٰ و کبرىٰ منطق و اشکال اقليدس و جازولايجوز در حجرات مساجد و مدارس قديم سر گردان بودم جغرافيا و طبيعيات و حساب مکاتب جديد کابل را هم مطالعه کردم و سراج الاخبار و حبل المتين را ميخواندم و بلآخر از کاوه و ايرانشهر و ارمغان و الهلال سودها بردمى و حظها اندوختمى، تا که در سنه ١٣٠٦ ش معاون مدير جريدۀ طلوع افغان قندهار شدم و در سنه ١٣١٠ ش به مديرى آن جريده رسيدم و تا سال ١٣١٩ش مدت نه سال اين جريده هفتگى را بزبانهاى فارسى و پشتو نشر کردم و چندين کتاب ادبى و درسى را در چاپخانه سنگى همين جريده طبع ساختم.
در همين اوقات زبان انگليسى و اردو را هم تا جائى فرا گرفتم که کتب اين دو زبان را نيز مطالعه کردمى. روش جستجو و تحقيق تاريخى را از کيمبرج هسترى آف انديا و نوشته هاى فضلاى مصرى و هندى مانند جرجى زيدان و شبلى نعمانى و سيد سليمان ندوى و مقالات جريدۀ کاوۀ برلين و آثار گرانبهاى علامه محمد قزوينى آموختم و در رشته هاى ذيل مطالعات خود را تا کنون دوام داده ام:
تاريخ ادبيات فارسى و پشتو و اردو و تاريخ زبان شناسى و کتب شناسى مخصوصاً مربوط به خراسان قديم و افغانستان کنونى و هند و فلات ايران شناسائى مشاهير همين سر زمين و مطالعه در جغرافياى تاريخي آن.